آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

211

| چهارشنبه, ۱۸ نوامبر ۲۰۱۵، ۱۲:۳۱ ق.ظ

چهارشنبه_27 آبان

بازم کار جدید واسم پیدا شده. زنگ زدم به مرده و قراره شنبه برم باهام حضوری صجبت کنه. به قول جناب خان ایشالا که خیره!

بچه های کلاس تو صورتم سرفه میکنن . من همش مریض میشم :(

پس قردا آزمون دارم و آمادگی لازم رو ندارم.

شنبه هم مشاوره دارم و هم فاینال باید بگیرم از اون آموزشگاه دومیه. دیگه نمیخوام برم.

خواهره گفت خوبه اینجا برم. چون هم کارش مرتبط با رشتمه و هم خیلی سنگین نیس میتونم درسم رو هم بخونم همونجا

خیلی وقته ننوشتم و البته اتفاق خاصی نیفتاده. جناب خان گیر داده امروز بریم پیتزا. بهش بگم ببینم آیا حاضره شنبه هم بیاد باهام یا من برم کتابخونه عضو شم اون فاصله بین کارهام رو کتابخونه بمونم! والا از اون که آبی گرم نمیشه...

  • ۱۵/۱۱/۱۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">