آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

238

| دوشنبه, ۱۸ آوریل ۲۰۱۶، ۰۸:۴۳ ق.ظ

اینکه آدم سر کار نرود خیلی بد است. از آن بدتر کنکور، آن هم کنکور ارشد است. دارم به این فکر میکنم که ناب ترین لحظات جوانی ام در حال پوچ شدن است. این خیلی غم انگیز است...

دوست داشتم کنار نو رسیده مان باشم. یا گهگاهی سرکی بزنمش و بیایم خانه. که به خاطر بعد مسافت نمی شود. این هم غم انگیز است. خیلی...

اینکه خواهرم خودش را جدا میکند هم خیلی غم انگیز است. انگار میخواهد خودش را انکار کند. 

اینکه خانواده گسسته ای داریم اصلا خوشحال کننده نیست. 

کاش من هم خانواده ای داشتم!

کاش به جای وقت الکی در تل گرام گذراندن کمی کتاب بخوانم.

کاش میتوانستم به جای درس خواندن برای کنکور به مسافرت بروم. کاش میشد ایران را بگردم.

کاش شغلی داشته باشم.

کاش درآمدی داشته باشم.

کاش میتوانستم به خارج از ایران بروم.

کاش...

  • ۱۶/۰۴/۱۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">