آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

255

| يكشنبه, ۱ می ۲۰۱۶، ۱۰:۵۹ ق.ظ

امروز هم مث دیروز یک ربع به نه بیدار شدم و جلدی کارامو کردم و البته شیرموزم درس کردم ;) بعدش تا اومدم سر درس نزدیک ده بود. از درس هیچی نگم بهتره چون به سختی سوالای 94 و 93 رو حل کردم. همون ده صبح خان اس داد که روز معلم مبارک. منم جوابشو ندادم. امروز دو روزه که اصلا یه کلمه هم جوابشو ندادم. چقدر زود میگذره. دیروز سالگرد دوستیمون بود. اینم از سالگردمون! هه! نمیدونم چرا یهو اینجوری شد. واقعا دیگه بریدم... بگذریم. ساعت یازده یادم اومد شیرموز هنوز تو فریزره. سریع برش داشتم اما یخ یخی شده بود. تا ظهر به دو سه تا معلم دور و ورم اس دادم. بعدشم س زنگ زد موقع ناهار و یه تیکه ای بهم انداخت. واقعا یادم باشه با اینجور آدما خیلی دمخور نشم. حقشه که هیچ تحویلش نگیرم. دختره اعتماد به سقف. بعدش رفتم ناهار که مایه ماکارونی با برنج بود :) بعدشم اومدم به مناجاتام رسیدم. بعدظهر یکمی سوال حل کردم و نزدیک باشگاه رفتنم جناب خان که تازه بیدار شده بود اس داد که کارت دارم. بعدشم شروع کرد زنگ زدن که منم جواب ندادم و گوشیمو گذاشتم تو کشو رفتم باشگاه... دیگه اومدم خونه دوش گرفتم و کازنم اینا اومدن و منم از حموم اومدم یکمی با پسر کوچولوش بازی کردم. موقع رفتنشون به پسرک دوتا دونه کفشدوزک دادم که کلی کیف کرد. بهم گفت مرسی خواهش میکنم :)) از تو ماشینم واسم بوس فرستاد. گفتم بازم بیا گفت باشه باشه! فسقلی جیگر! بعدش خواهره زنگ زد و یکمی حرفیدیم و همسرشم روز معلم رو بهم تبریک گفت البته به اصرار خودم. بعدشم که اومدم بازم به مناجات. الان میخوام بشینم یکمی سوال حل کنم.


هیچکس منو دوست نداره. هیچ کدوم از دوستام به فکرم نیستن. همیشه من باید یادشون کنم. هیچکس امروزو به من تبریک نگفت. هیچوقت هیچوقت کسی دلش یهویی برای من تنگ نمیشه. این منم که همیشه باید حبر از کسی بگیرم. یا یهویی توی تلگرام به کسی مسیج بزنم و از عکسش تعریف کنم. هیچکس یهویی یاد من نمیفته. هیچکس به من مسیج نمیزنه. چقدر من تنهام توی این شلوغیا...



خدایا بهت گفتم هرچی که خیر و صلاحه رو به دلم بنداز. شاید مصلحتیه که دست و دلم به درس نمیره. خدایا بازم ازت خیر و صلاحم رو میخوام. توکل به تو که بهتر از هر کسی میدونی چی رو به  چی جفت کنی...

  • ۱۶/۰۵/۰۱

نظرات  (۲)

  • ماه نوشته
  • ای بابا دقیقا منم همینطورم هیچکس بهم پیام نمیده تازه تو دانشگاه جواب سلام رو هم به زور میدن به آدم :(
    به جای اونا من بهتون تبریک میگم :))
    روز معلم مبارک :))))
    برای درس هم یه ذره استراحت بکنی خوب میشی و دوباره با انرژی درس میخونی.
    امیدوارم که موفق باشی :)))
    پاسخ:
    ممنونم.
    چه استراحتی؟دو سال پشت کنکور موندم و دو روز دیگه هم کنکوره...
  • خانوم مهندس
  • عزیزم این روزا میگذره صبر داشته باش
    پاسخ:
    کاری جز صبر ندارم. اما خیلی سخت میگذره...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">