آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

314

| يكشنبه, ۱۲ مارس ۲۰۱۷، ۱۰:۰۰ ق.ظ
خیلی برام جالبه که هنوزم مردم وبلاگ میخونن. انگار باز داره رنگ و رو میگیره...
اوضاع زندگی فعلا آرومه... یعنی همه چیز فراموش شده... من و خان هم رو میبینیم کم و بیش. یکبار دو هفته پیش که تعطیلی بود یهویی اومدم و میخواستم سورپرایزش کنم اما نشد و تلفنی بهش گفتم اینجام و البته کلی سورپرایز شد. چون انتظار نداشت تا عید بتونیم همو ببینیم. یکبارم که دیروز همو دیدیم. به بهانه آرایشگاه رفتم بیرون و بعدظهر رفتیم رستوران و کادوی تولد رو بعد از اوووووووووووو.... گرفتم. البته هنوز خودم واسش هیچی نگرفتم! عیبی نداره که. خوبه در قید زمان نباشیم(الکی!)
دیگه اینکه نوبت دندونم رو تغییر دادم... برای آزمون نیرو ثبت نام کردم... محلش رو هم زدم شهر دانشگاهم. کلی کار دارم. دوس دارم که بنویسم اما برای چی بنویسم؟ اصلا چی بنویسم؟
راستی پنجشنبه مسافرت میرم. مسافرت دور و دراز! یعنی هم راهش دوره و هم مدتش درازه! از پنجشنبه تا سیزده بدر مسافرتم. انشالله خاطرات خوبم رو از همونجا ثبت میکنم...
  • ۱۷/۰۳/۱۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">