آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

روز ششم و هفتم

| پنجشنبه, ۲۳ مارس ۲۰۱۷، ۰۶:۵۵ ق.ظ

دیروز چهارشنبه روز دوم فروردین صب خیلی دیر بیدار شدیم. چون شب قبلش کلی پیاده روی کرده بودیم. خلاصه ساعت فک کنم 12 بود که صبحانه خوردیم و تا اینور تا اونور ساعت دو و نیم راه افتادیم به سمت برجمان. تا شش و نیم اونجا بودیم و بچه ها کلی خرید گرون مرون کردن. من فقط یه تل پاپیونی مشکی خریدم به قیمت 7 تومن. چون که قیمتا بالا بود من هیچی نخریدم اونا هم هی اصرار که چرا هیچی نخریدی! خلاصه غروب اومدیم خونه و ناهار همبرگر آماده خوردیم و سریع من و ییل آماده شدیم برای رفتن به دی تو دی. دیگه اونجا خیلی سریع السیر نزدیک 100 تومن خرید مرید کردم. یه بلوز شلوار تو خونه ای خریدم و دوتا دامن و چنتا ریزه میزه واسه خودم. برگشتیم خونه و شام ساعت 9:30 از خونه زدیم بیرون برای رستوران سلف سرویسمون. دیگه کلی هم خوب بود رستوران و اومدیم خونه من سریع خوابیدم. فک کنم نزدیک 1 بود که خوابیدم. صب پاشدم سریع پریدم تو حموم و یه دوش خفن گرفتم. اومدم بیرون صبحانه خوردم. بعدش کمی وسایلم رو مرتب کردم و خریدام رو گذاشتم توی چمدون. همین حین یکمی با خان چت کردم و ناراحتیمو براش گفتم. بعدش آشتی کردیم و هرچی که تعریف نکرده بودم رو براش گفتم. بعدش یکمی ابرو مبرومو صفا دادم و سپس ناهار خوردیم. بعدش دیگه آنکل اومد و قراره بعد از این بریم مارینا...

البته که نرفتیم. بعد از نوشتنم تصمیم گرفتیم حاضر شیم و بریم یه وری. رفتیم سیتی سنتر و اونا مقادیر زیادی خرید کردن و منم باز هیچ چیزی نخریدم. بعدش نمایش فواره هاشو تماشا کردیم که خیلی قشنگ بود و بعدش سوار شدیم اومدیم محلمون. رفتیم چنتا رستوران ک دوازده شب بود و غذا نداشتن.یه رستوران رو میزاش ک تو پیاده رو بود موش وول میخورد و در نهایت رفتیم یه رستوران هندی و غذا خوردیم. شاورما پلیت و باتر چیکن و کباب و یه نون خوشمزه و برای دسر هم خیر خوردیم که کلی بخاطر تلفظ گارسون تو راه خندیدیم... 

الانم ساعت دو شب هستش. شب بخیر!

  • ۱۷/۰۳/۲۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">