آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

423

| شنبه, ۱۳ ژانویه ۲۰۱۸، ۰۱:۵۱ ق.ظ

سه شنبه بعد اموزشگاه رفتم پیش ییل که از کتابخونشون واسم کتاب بگیریم. بعدش رفتیم سینما حریم شخصی. واقعا مزخرف و چرت بود. بعد سینما هم رستوران. بعد اون یه کمی دور دور و رفتیم یه چیز خوشمزه هم خوردیم و اومدیم خونه نزدیکای دوازده بود. صبش پاشدم یه صبونه حاضری خوردم و زدم بیرون. سه تومن بیشتر تو کیفم نبود و دیشبشم که سرم مو خریدم ۵۵، ته حسابم شپش پشتک وارو میزد دیگه کل مسیر تا ایستگاه تاکسیا پیاده رفتم:) ... خلاصه که یه جا کارت کشیدم اس ام اس بانک اومد دیدم عه چرا حسابم ماندش اضافه تر از دیشبه. در صورتی که اسمس واریز هم نداشتم. راستی همچنان پول آموزشگاه دوره رو ندادن بهم... 

چهارشنبه از آموزشگاه که اومدم کلی سورپرایز شدم. چون جوجه جان اینجا دراز کشیده بود نقاشی می کشید. کلی با هم ذوق کردیم و بوس بوسی و بغل و شادی و بازی... اون روز حال نداشتم واسه همیم کلاسا رو یکم الکی کش دادم و درس ندادم. یکمی پرسش و مرور کردیم و اومدیم. خلاصه شب کلی خوب بود که جوجه جان اینجا بود. بعدش فردا صبحش هم همین آموزشگاه نزدیکه بودم و بعد کلاسم با جوجه رفتیم تا خشکشویی و یکم بیرون و عصری من خوابوندمش و کنارش دراز کشیدم خودمم. درس مرس کمپلت تعطیل. از چهارشنبه ییل هم اومد اینجا. پنجشنبه ناهار کباب داشتیم که فوق العاده سفت بود و بزور چنتا تیکه خورد هر کس. جمعه صب تا بعدظهر جوجه بازی کردیم و عصری رفتن. جوجه میخواست منم با خودش ببره قربونش بشم. یکمی هم لج کرد و گریه زاری اما بسلامتی رفتن. من با کمک ییل کالباس درست کردم و نزدیک ساعت نه گفت بریم قدم بزنیم. گفتم باشه.که نظرمون عوض شد با ماشین رفتیم قدم زدیم که یهو سر از کبابی در آوردیم! بعدش بستنی قیفی زدیم بر بدن و تا اومدیم خونه نزدیک ده و نیم بود. شب یکمی کارهای درسی کردم و یه گزارش آماده کردم تقریبا بفرستم بره واسه استاد. استاد چارشنبه هرچی زنگ زدم جواب نداد. منم دیگه سرم گرم بود بهش پیامم ندادم زنگم نزدم. موندم الان گزارش بنویسم و بفرستم یکمی هم مطالعه عمومی کنم همراه ران گرفتنام. اوه مای گاد که این هفته امتحان فنی حرفه ایم دارم.... کی اونو بخونم!!!!!!

این ماه هم خیلی ولخرجی کردم. ییل که بره سفر و خودمم سرم شلوغ شه پولام میمونه. البته پول حقوق ترم پیشمم مونده. ولی بازم خرید دارم. حداقل یه پالتو واسه سال دیگه باید بخرم. شال هم دلم میخواد بخرم واسه بیرون رفتنم. عروسی نین نزدیکه و حداقل باید یه کیف و کفش و ترجیحا یه شال واسه اونجا بخرم به علاوه کادو که مطمعنم باید یه چیزی رو پولی که مامان بابا بدن بذارم خودمم...

  • ۱۸/۰۱/۱۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">