وای اگه بارون بزنه
| پنجشنبه, ۱۸ اکتبر ۲۰۱۸، ۰۱:۳۹ ب.ظ
هر بار یه شعری میفته رو زبونم. الانم فعلا این افتاده :|
شنبه باید پاشم برم تهران. یه قطعه عوض کنم و یکشنبه با ال برگردم :\ اینم از این.
به استاد گفتم شنبه نیام. گفت موردی نداره. کلی عذرخواهی کردم. عوضش سوالا رو بهم داد. تازه پرسید مشکلی برام پیش نومده باشه ×ـ×
باید بشینم بخونم سوالاشو واسه هفته دیگه؛
چه غلطی کردم این ترجمه رو قول کردما،
درسته طبق برنامه پیش میره اما من عادت دارم از برنامه جلوتر باشم!
کلی کار دارم؛
نشستم به نوشتن فصل سه اما اصلا در حیطه کاریم نیس...
دامنه سیال که تو حیطهم بود رو هنوز نتونستم جمع کنم چه برسه به دامنه جامد :|
ای خدا!
- ۱۸/۱۰/۱۸