آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

731

| دوشنبه, ۱۷ ژوئن ۲۰۱۹، ۰۴:۲۹ ق.ظ

دیشب یه خواب عجیب غریبی دیدم که تو خود خواب هم حیرت کردم

یه پسره اومده بود دم خونمون گفت اسمم مجیده. داشت وارد جزییات میشد که خیلی وقته ازت خوشم اومده که من محل ندادم اومدم داخل. حالا اون دخترخاله که ازش خوشم نمیاد هم خونه ما بود. رفتم از پنجره نگاه کردم دیدم یه حیوون وحشتناک داره با خودش. شبیه اون حیوونی که وسط جاده چسبیده و بلندش میکنن، اتفاقا کلیپش رو هم تازه دیده بودم. اومد به سمت راه پلمون منم درو از داخل قفل کردم که حیوونه بازش کرد اومد تو. یه میمون چاق زشت بود :| ریشاشم زده بود ته ریش داشت و یه پیژامه راه راه پاش بود. عین آدمای عقب مونده بود. یکم کولی بازی دراورد و رفت دسشویی. یکمی فحش دادم به پسره و شوهر دخترخاله رو صدا کردم بیاد کمکم. پسره گفت من پسرخاله زنداداشتم. گفتم الان زنگ میزنم بهش میگم مادرتو به عذات بشونه. خلاصه گفت من کارم فروش این حیووناس. خب بگو. بیاد اینو ازم میخره. این روش کارمه. که خیلی عصبی شدم. خواهرم اومد باهاش حرف زد و بعد منو صدا کرد. دیدم پسره دراز کشیده زیر پله های ورودی. خواهرم بود یا دخترخالم گفت این تو رو میخواد و به خاطر تو این کارا رو میکنه. هی بهش گفتم نگام کن. اصلا نمیشناختمش اما لحنم شبیه دوست دختر دوست پسرا بود. شک کردم یکی از بچه های دانشگاه باشه. گفتم منو نگاه کن و لبخند زدم تا بتونم قیافشو به خاطر بیارم که نیاوردم. حالا تو همون بین تو فکر این بودم که این که دفعه اول برای به دست آوردن دل من اینجور کولی بازی درمیاره اصلا برای زندگی کردن آدم قابل اعتمادی نیس. چجوری ردش کنم بره. تمام این مدت هم میمونه تو دسشویی بود :|



اون حیوونه! 


  • ۱۹/۰۶/۱۷

نظرات  (۳)

خخخخخخخخخ
اخرش خیلی خندیدم  :دی
ولی خب عجیب بود 0_0

پاسخ:
و البته مزخرف :)))
من خواب زیاد میبینم. مخصوصا وقتی موضوعی تو زندگیم پررنگ میشه
اره معمولن وقتی ادم به چیزی زیاد فکر میکنه خوابشو میبینه:| به چیزای خوب فکر کنیم :| یادم یه بار به این فکرمیکردم که جوب.چیز جالبیه.خواب دیدم دارم راه میرم و یهویی کج میشم میفتم تو جوب.یا تو لباسشویی:| بعد ها فهمیدم این عملکرد مغز برای پروندن ا از خواب و جلوگیری از مرگه
پاسخ:
چقدر جالب! جلوگیری از مرگ!
ناموسن خواب بود؟
پاسخ:
هه. آره! بگردم ببینم عکس اون حیوونه رو میتونم پیدا کنم :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">