آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۳۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

چه شخماتیک!

| دوشنبه, ۱۱ ژوئن ۲۰۱۸، ۰۱:۴۲ ب.ظ

علاوه بر لباسهای یقه اسکی، بیزاری قاطع خودم رو نسبت به تمام تیشرتهایی که دور آستینشون کش داره اعلام میکنم :|


خب ش هم که گفت نمیاد. دیگه به کی رو بندازم؟

ویرم جوری گرفته که تنها پاشم برم همونجا با بچه هاشون دوس شما :|

514

| دوشنبه, ۱۱ ژوئن ۲۰۱۸، ۱۲:۳۹ ب.ظ

خواب دیشب تعبیر شد و جناب دکتر قدم رنجه فرمودند بعد یک ماه ایمیل چس صفحه ای بنده رو جواب داده و تقدیم حضور فرمودند. اووووو من فکر میکردم دو صفحه براش فرستادم که اینقدر فس فس میکنه. یه پاراگرافم به زور میشد. منم تشکر نکردم ازش. میخواستم بنویشم زخم و زیلی کردی خودتو اما خودداری کردم. حالا من اصلا نمیدونم نمایه آی اس سی چی هستا. فقط کپی کردم بره.

دارم یه مقاله انگلیسی شروع میکنم به نوشتن. خودش بهم گفت فقط فعلاشو تغییر بده از منابع مختلف برای شروعت. منم شروع کردم اما تغییر دادن جمله هم سخته. هی میام اجکتیو رو عوض کنم. حتی سینونیم هم باشن چک میکنم میبینم تو معنیش نوشته فلان در صورتی که فلان باشد. یعنی اجکتیواشونم هر جا و مکانی جدا تعریف شده. من هیچ من نگاه :|

 میخوام شنبه برم کوه. خدا کنه ش بیاد:{

513

| دوشنبه, ۱۱ ژوئن ۲۰۱۸، ۰۵:۲۹ ق.ظ

ساعت ۳ از خواب پاشدم. بعد از انجام روتینهای مربوط،‌ مسواک و وضو و نماز و مرتب کردن موها، اومدم بند و بساطمو بچینم برای انجام کارام. تصمیم گرفتم رو تخت بشینم. دیدم به! قد یه پیرمرد خرت و پرت دارم فقط واسه نشستن و کار با لپ تاپ :|

دو تا بالش پشتم واسه تکیه و یکی روی پام واسه گذاشتن کولپد لپ تاپ که پا رو سوراخ میکنه. کلی سیم پیچی و سیم سیار و موس و مودم و یهو زاررررت عطسه، دستمال کاغذی  بعله! قد یه پیرمرد نیست این خرت و پرتا؟؟

دیشب یه خورده از متن مقاله رو کپی پیست کردم. الان باید تغییر بدم و یکمی ادیتش کنم.... کار با نرم افزارم که به جایی نمیره. حداقل ملابنویسی کنم... 

دیشب خواب استاد راهنما رو دیدم. اومده بود خونه مادربزرگه و منم داشتم معنی واژه پسشق رو بهش توضیح میدادم. وقتی به کچل رسیدم حس کردم یکم ناراحت شد گفت خب بریم سراغ درس. داشتم میگفتم بار منفی داره. بهتره ازش استفاده نشه. هی چپ و راست میگفت آخه :)

میخواستم به دو تا خارجکی ایمیل بفرستم راهنمایی بگیرم ولی خیلی زورم میاد حالیشون کنم که چه میکنم و چه میخوام :|

ییل قهر کرده واسم. هه! بهش گفته بودم میرم خونشون الان مثلا تحویل نگرفته :))

همه تنهاییا با من رفیقن...

| يكشنبه, ۱۰ ژوئن ۲۰۱۸، ۰۲:۰۴ ب.ظ

* به درجه‌ای رسیدم که دیگه تو هیچ پیامرسانی هیچ پیام شخصی‌ای ندارم... تو تل فقط پیامای کانالاس که همشم میوته. مگه اینکه تو گروهی چیزی منشن بشم که اونم واسه جوابای پیامای خودمه :|. تو واتس هم فقط چند روزی یبار خودم به یکی دو نفر پیام بدم اونا جواب بدن. مگه اینکه دانشجوم یه پیامی بده :|

حتی ایمیلم واسم نمیاد... اس ام اس که حرفشم نزن. فقط تبلیغاتی. خیلی سال بود اینجوری نشده بودم... دیگه هر نوتیفی که بیاد میتونم حدس بزنم که کیه. چون ۹۹٪ جواب پیامای خودمه :(


* یه پیج گروه کوهنوردی پیدا کردم تو اینستا. یکی واسه اینجا یکیم واسه شهر دانشگاه. دیدم شنبه برنامه دارن. خیلی دلم خواس برم. تو حموم فک میکردم که آخه به کی بگم با هم بریم؟ ییل که راه عادی هم با ماشین میره. عمرا بتونه بیاد. بیاد اونجا سنکوپ کنه کی جواب باباشو بده؟ عمرا بهش بگم. سین که بدون آقاش آب نمیخوره. نین که شوور کرد و کلا رفت از اینجا. ال که اصلا اینجا نیس. دوتا گزینه اومد به ذهنم. یکی ش یونی یکی هم نون... نون ۹۹٪ پایس. ش هم نمیدونم اینجاس یا تهران. البته اگه اهل کوه باشه.... دیگه دور و ورم خلوت خلوته. کسی رو ندارم.... از بچه‌های کارشناسی هم با کسی مراوده ندارم. مگه اینکه به دانشجوم بگم. اونم پایس :|



511

| يكشنبه, ۱۰ ژوئن ۲۰۱۸، ۰۸:۳۳ ق.ظ

خواستم بگم پول توی ازدواج مهمه. خیلیم مهمه. میشه تو دوتا گزینه اول از مهمات قرارش داد. پس خیلی خیلی خیلی مهمه…

510

| يكشنبه, ۱۰ ژوئن ۲۰۱۸، ۰۴:۳۷ ق.ظ
مادرم! تو کلت چی میگذره؟
چرا یه کم برای خودت زندگی نمیکنی؟
اگه این شیرینی رو با اینهمه زحمت واسه شکم خودش درست میکرد اینقدر آتیشی نمیشدم که میدونم واسه اون داداش زرنگ مفتخورش و بچه هاش داره این همه سختی به جون میخره... و البته چندین آدم دیگه که میدونم هیچ انتظاری از این آدم ندارن. مادر من مهرطلبه؟ یا همیشه زیادی به دیگران باج داده. نکن مادر نکن... واقعا اعصابمو خط خطی میکنه با کاراش.... در حالی اینهمه جون میکنه که همین شیرینی  رو با بهترین کیفیت همه جا میفروشن. خرجش شاید ۵۰ تومن باشه واسه خودمون. تا کی باید باج بدیم؟؟؟؟
یادم باشه اول خودم و خونوادم، بعد دیگران!

509

| شنبه, ۹ ژوئن ۲۰۱۸، ۱۱:۲۴ ق.ظ

یه آدم چقدر میتونه پررو باشه؟

زنگ زده به من طلبکار که کارمو انجام ندادی چرا؟

انگار من نوکر باباشم -ــ-

بعدش زنگ زده به برادر که لپ تاپشو براش ببرن

واقعا راست گفتن که نیکی چو از حد بگذرد نادان خیال بد کند!

508

| شنبه, ۹ ژوئن ۲۰۱۸، ۰۸:۲۹ ق.ظ
احساس میکنم استاد راهنما من رو اسکل گیر آورده. اینقدر ایده جدید میده و من ابله استقبال میکنم. میگه الف من تا ی میرم. بعدش اصلا به شخمشم نیس. کلا فراموش میکنه. هرچقدرم بهش یادآوری میکنم که جواب ایمیلمو بفرس فلان فلان شده هی میگه باشه چشم اما نمیفرسته. کلا آدمای بیشعور دور خودم جمع کردم. کی بشه من یه مقاله بدم یه کمی سبک بشم؟ اونم که فقط اسم شوهرخواهراشو تو مقاله هام نمیاره. آدمای فرصت طلب سواستفاده‌گر تو هر موقعیتی هستن. دلم میخواد دو سه تا محکم بزنم تو کله کچلش شترق صدا بده. شاید یه کمی دلم خنک شه. وقتی ازش میپرسم فلان چیز رو چیکار کنم؟‌ و کلا گذاشته به بر خودم. به من چه که خودش فوضولی کرد و از اولش کاراشو جلو جلو انجام داد. وظیفش راهنمایی منه. پولشو هم از صدقه سری من میگیره.... وای خدا باز خشمگین شدم من :| از اینکه همه من رو ابیوز میکنن بیزارم. از اینکه همه من رو دست و پا چلفتی فرض میکنن بدم میاد. اما به دنبال اثبات خودم به هیچ خری نیستم... پس اگه نیستم یا هستم چرا کارامو انجام نمیدم؟ چرا اینقدر تنبلم من؟؟؟؟؟
  • ۰۹ ژوئن ۱۸ ، ۰۸:۲۹

۵۰۷

| شنبه, ۹ ژوئن ۲۰۱۸، ۰۶:۲۲ ق.ظ

اینهمه آدم واسه چی شر و ورای منو میخونن؟ بعدش جیکشونم درنمیاد؟

۵۰۶

| شنبه, ۹ ژوئن ۲۰۱۸، ۰۶:۱۷ ق.ظ

من میگم تو هر رابطه‌ای اعم از دوستی یا زن و شوهری، روتون که تو روی هم باز شد باختید...

اولین حرف زشتی که به هم زدین دیگه اون احترام بینتون رو فروریختین...

تموم شد رفت.