۵۰۷
اینهمه آدم واسه چی شر و ورای منو میخونن؟ بعدش جیکشونم درنمیاد؟
- ۰ نظر
- ۰۹ ژوئن ۱۸ ، ۰۶:۲۲
اینهمه آدم واسه چی شر و ورای منو میخونن؟ بعدش جیکشونم درنمیاد؟
من میگم تو هر رابطهای اعم از دوستی یا زن و شوهری، روتون که تو روی هم باز شد باختید...
اولین حرف زشتی که به هم زدین دیگه اون احترام بینتون رو فروریختین...
تموم شد رفت.
دارم به اون درجهای از توانایی میرسم که به هرکسی که ازم بپرسه پایان نامت چی شد؟ شهریور دفاع میکنی؟ فحش خوار و مادر بدم :|
به شما چه آخه؟ شهریمو میدین یا خرجم رو دوشتونه؟ اگه لازم شد خودم بهتون میگم. شاید بد نباشه بگم تاریخ دفاع مشخص شد خبرتون میکنم :|
شدیدا بی میلم به اینکه از اعضای خانواده یا آشنایانم کسی بیاد دفاعم. حتی هم اتاقیامم نمیخوان باشن. فقط به فکر پذیرایی و این کوفت و زهرماراشونم :-\
چرا زندگی نباتی دارم من؟؟
داشتم فکر میکردم که ما از روز اول دوستیمون ماشین نداشتیم. خیلی جاها پیاده باهاش رفتم. هرچند دایره انتخابامون محدود بود. اما اینام باعث نشد که دست بجنبونه حداقل برای بیشتر با هم بودن یه پرایدی دست و پا کنه. من چه خر بودم. به مال دنیا بی اهمیت! هه!
عوضش دوس پسر سین؛ بدون ماشین اصلا پنچره انگار. عین زن و شوهرن الان رسما. انشالله که خوش باشن باهم. من هم پشت دستم رو داغ کنم که حرفای دلمو به هیشکی نزنم. هیشکی...
وای که چقدر این بشر توداره. موذییییییییییییییی
خیلی تنهام من...
اینقدر صبح از این زرنگ بازیش لجم گرفت که خدا میدونه.
دیشب تا ۳ نشستم براش نرم افزار نصب کردم و فایل دانلود کردم
بعد زرنگ لپ تاپشو گذاشته واسه من تا من واسش کاراشو بکنم. از اون حرکات باباش بود.
بعد میگه پول میدم بهت. انگار من خودم بیکارم. الان یه مقاله آی اس آی انتظار انگشتان هنرمند من رو میکشه حداقل :-\
نوکر باباتم غلام سیاه
اینقدر لجم گرفت که دست به لپ تاپش نزدم. همون جا هست که بود :-|
پررووووی طلبکار -ــ-
به نام خدا
شروع میکنیم بازگشت مسرت بخش به زندگی کاری رو با یک هفته تاخیر،
اگه بذارن:|
امشبم شب قدر آخره. پریشب که نالهها نذاشتن به کارمون برسیم. امشبم مهمون داره میاد. امیدوارم اگه نشد برم خدا همون پریشبیه رو ازم قبول کنه دیگه :-\
یه هفهشده روزم که روزه نمیخواد بگیریم و مثلا گفتیم خوابمون یکم نرمالتر شه باز هی سه بخواب چهار بخواب...
همه چیزم هنگه. اونور لپ تاپ هفت سالم، اینور هم گوشی چهار سال و نیمم...
هر گدوم بیشتر از یک کار ازش بخوای عصیانگری میکنه
*یادم باشه منبعد موقع خرید کفش پامو همراهم ببرم. امروز با کالج قشنگی که خریده بودم کباب شدم. پاهام سرویس شدند :|
*به نظرم بعد از کار در معدن سخت ترین شغل سر و کله زدن با یک بچه مطابق اصول روانشناسی یا حتی بر خلاف این اصوله. واقعا بچه های الان غیر قابل کنترل هستن. خدا به همه پدر مادرا و اطرافیانشون صبر عطا کن
*دلم میخواد فردا شب فارغ از هر چیزی و هر کسی تک و تنها برم مسجد. دعا بخونم و قرآن سر کنم و خدا هم منو ببخشه و با هم یه قرار مدارایی بذاریم. به حرف کسی هم گوش نکنم اون وسط. بعدش پاشم بیام خونه. کاش این کار رو بکنم. همیشه شب قدر وسطی به نظرم اصلی ترینش بود و آخری هم یه تیر آخر واسه کسایی که دو شب قبلی رو از دست دادند. خدا کنه فردا شب رو از دست ندم...
*من به نظرم این آمار کنار صفحه فیکه!
حالا هی ران بگیر و هی وبلاگ بخون
هی ران بگیر و هی اینستاگرام بچرخ
هی ران بگیر و هی کانال بگرد
اینقدرم که گشادم که نمیکنم بین رانا یه مطالعه ای کنم
گشاد نیستم فقط نمیدونم دیگه کجا رو بگردم و چی رو بخونم
چی رو بخونی؟ مقاله هاتو بخون بدبخت
بشین متنتو آماده کنن بیشعور
کی میخوای تو آدم شی؟
خیله خب. ازفردا دیگه!
اینم مثلا شب قدرت که میخواستی توبه کنی