پاره و پوره
دو سه روزه رسما کارمو شروع کردم و الان، پاره و پوره ام
پول در آوردن در عین لذت بخشی سخته
- ۱ نظر
- ۳۱ می ۲۰ ، ۱۴:۰۸
دو سه روزه رسما کارمو شروع کردم و الان، پاره و پوره ام
پول در آوردن در عین لذت بخشی سخته
خاک تو سر داغونم. سر درجه یخچال با بابا شرط بستم و باختم.
تازه کلی هم پز فوق لیسانسمو بهش دادن :-/
خب به من چه که به درجه سانتیگراد نبود این درجه بندیشون.
اصن خاک تو سرشوووون :||||
من فک میکنم سختترین کار دنیا بچه بزرگ کردنه
۶ دنگ حواستم بذاری باز یه جاش میلنگه
خدایا کمک کن این دو سه روزم راحت بگذره :(((((((
هر کاری میکنم خوابم نمیبره
خدایا به حق همین شب عزیز ازت میخوام به مامانم شفای کامل بدی
و نتیجه آزمایشها و ام ار ای ش هم خوبخوب باشه
خدایا میشه مامان مشکلی نداشته باشه و این چیزا هم الکی باشه همش؟
خدایا مامانمو خوب خوبش کن. میخوام سالم سالم باشه
این حرفو اگه تو خونمون خورده بودم امشب تا صب گریه میکردم...
#ناپلئون
خیلی ناراحت شدم از دستش :(
میخواستم عکس آپلود کنم. نشد. حوصلم نکشید تا اون هی بچرخه و بچرخه و بچرخه
امروز صب و عصر مغازه بودم
کمی کارای پروژه رو پیش بردم. اما سرم هم شلوغ بود. ظهر اومدم خونه و تا دور خودم چرخیدم شد ساعت ۵ که باز باید پیرفتم مغازه
دو ساعت این وسط با پارتنر حرف زدم
برادر مامان رو برد دکتر. البته با همراهی دایی
امشب هم مامان خونه داییه
عملا مشکلاتش مشکل روانی و اعصابه. اینو حتی دکتر ارتوپد هم فهمید و بهش گفت. قبل از اینکه چیزی بخوان بگن
دیگه بعد ظهر کلی کار کردم. هم پروژه رو انجام دادم. هم کارای مشتریا رو کردم
این وسط یه ثبت نام کارگزاری هم انجام دادم که فک کنم خیلی کم گرفتم. ۵ تومن گرفتم. یعنی پیخواستم بگم ۱۰ اما لحظه آخر روم نشد گفتم ۵. پول یکی از کانفیگا رو هم برداشتم برای خودم. ۱ در مقابل ۶. انداختم توی قلکم. چون اینجوری ۱۰ تومن ۲۰ تومن زود خرج میشه میره. ولی بمونه تو قلک کم کم زیاد میشه و خیلی میچسبه اینطوری
امروز آقای پستچی دوبار برام بسته آورد. هر دو تا ضدآفتابای گوگولیم رسیدن. هم اوسرین و هم بیودرما خریدم و خوشبخت ترینم الان. به شکرانه این دستاورد عظیم امشب تمام روتینهای پوستیم رو انجام دادم و دارم میخوابم. مثلا من هرشب دور چشم و پماد لب و مرطوب کننده و کرم دست رو میزنم. حتی تو چشمام قطره هم ریختم! میخواستم به پاشنه پاهامم پماد بمالم دیگه گفتم ولش کن اوردوز میکنی زن...
اومدنی از مغازه سه تا بستنی خریدم. ی دوقلو، یه پاستیلی و یه ایتالیایی. ایتالیاییه دم در با صورت از دستم افتاد. اوردم خونه سرشو کلا کندم اما بعید میدونم بخورمش. گذاشتم فریزر صب میندازمش دور. ۴ تومنم خریده بودم. آه ای فغان....
دوقلوعه که به لعنت خدا هم نمی ارزید. موند پاستیلی که فردا امتحان میکنم
قصد دارم فردا صب ۶ پاشم. اما خب ریلیستیکش میشه ۷- ۷:۳۰. ایشالا تا اون موقع دیگه قطعا پامیشم دیگه
فقط درس نخوندم امروز. ی چند صفحه هم انسان. در. جس.تج.وی مه.نا رو خوندم. حدود ۳۰ صفحه... مقاله هم که هییییچ....
خب برم یه شبکه اجتماعی چک کنم و بخوابم.
خب. امشبم حدود 1 ساعت لپ تاپ زغالیم رو روشن کردم و به چک کردن همه شبکه های اجتماعیم پرداختم
حتی گودریدز :دی
الانم طاقچمو وا کردم که ادامه کتابمو بخونم ^_^
البته موندم ادامه ای-بوکمو بخونم که 11 روز وقت دارم براش یا اون کتابی که از پاییز از کتابخونه گرفتم هی تمدید میکنم؟
خب کار روی مقاله برای امشب کافیه. چشمام خسته شد. ایشالا باقیش فردا شب ^_^