هر چقدرم که کانال راحت باشه، یه سری حرفا و حسا رو نمیشه توش نوشت.
باید وبلاگ باشه.
یکم خوشم نمیاد از روزمره هام واسه خونواده بنویسم دقیق بدونن چه غلطی میکنم. بعد آدمو جاج میکنن
خلاصه که دیشب شام خونه ع مهمون بودیم. خیلی خوش گذشت و همه چی خوب بود. بنده خدا قرمه سبزی پخته بود برامون. منم البته کوکو درست کردم و یه دونه کیک کوچولو خریدم بردم با خودم.
چی میخواستم بگم که یادم نمیاد؟
فردا صب واسه یه اسکالرشیپ مصاحبه دارم. نمیدونم چی چیه
خیلی بی برنامه و سر در هوا شدم. بشینم برنامه بنویسم صب زود پاشم درس بخونم یه غلطی کنم چه وضعشه انگار نه انگار دانشجوی پی اچ دیم!
یه بادی اسپلش سوسکی باید بخرم واسه خودم. در واقع به خودم بدهکارم
امروزم یه بیوتین 2500 خریدم با یه کرم دست کامیل. بذارم تو کیفم مخصوصا. دستام داغون میشه تو سرمای اینجا!
دیگه همین. امروز کلمه ای درس نخوندم :(