خب، امروز رفتم نمایشگاه کتاب
با اون دو تا بن کتابی که گرفته بودم کلی ذوق داشتم
اما عجله ای رفتم و فقط رفتم سراغ کتابایی که از قبل لیستشو نوشته بودم
اینا رو هم باید زود بخونم تموم کنم
واقعا ۱۴ تا دونه کتاب گرفتم با ارزش سیصد هزار تومان وجه رایج مملکت.
خیلی عجیبه
آدم باورش نمیشه
یه هزار و پونصد تومنی از ته بنم موند اما کاریش نکردم
اول رفتم نشر مثلث دو تا کتاب منصور ضابطیان که نخونده بودم رو گرفتم
این آدم تنها نویسنده ایه که هر کتابی ازش بیاد بدون تامل میخرم
چون هر چی تا حالا ازش خوندم فقط لذت بردم
اما مثلا سمفونی مردگانو خریدم که اگه از سبکش خوشم بیاد سال بلوا رو بعدا بخرم
باید اول با نویسنده ارتباط بگیرم
واسه همین از نویسنده های خارجی معمولا دوس دارم یه کتاب کوچیک بخونم تا بعد برم سراغ کتابای قطورترشون
وای جز از کل ۷۵
تومن بود. نخریدمش
کلی قطر داشت
گفتم از کتابخونه ای جایی بگیرم اگه خوشم اومد بخرمش خب
دیگه اینکه من از کتابفروشی ای که همیشه خرید میکنم خیلی بیشتر لذت میبرم
شهر کتابم همینطور
این جور جاها رو بیشتر دوس دارم تا نمایشگاه که باید سریع اسم کتاب بدی و بخری بیای بیرون
با این حال من امروز دو و نیم رفتم، هشت شب برگشتم
کلی بالا و پایین رفتم
خیلی از کتابا رو نخریدم
بنم تموم شد دیگه
هر وقت خواستم میرم کتابفروشی خودم یا شهر کتاب بابا
تازه کتاب زبانم میخواستم که نتونستم برم نشر جنگل
هم دور بود و هم بنم تموم شده بود
البته پول داشتم
ولی خب جنگل شهر خودمونم میتونم برم
والا چه کاریه
بیشتر کتابای داستان فارسی خریدم
یه کتاب برای زن داداش و یکی برای برادر خریدم
میخوام هدیه تولد بدم بهشون
دو تا کتابم واسه خواهرم خریدم
یه کتاب واسه جوجه
ترجمه خواندنی قرآن خوشگل واسه خودم خریدم
انشالله ماه رمضون ختمش میکنم
دیگه. بیشتر کتابام مال نشر چشمه بود
میخواستم کتابای شعر نو و منظومه های قدیمی مث مولوی و نظامی اینا هم بخرم. قصد فرهنگ معین برای بابا رو هم داشتم. اما خب لازمه بگم که بن تمام شد؟
خیلی هم زود تمام شد!
در کل خوب بود
ولی خب من چرخ زدن لای قفسه های کتاب توی سکوت رو بیشتر میپسندم. البته با یه جیب پر پول!