روز ششم و هفتم
دیروز چهارشنبه روز دوم فروردین صب خیلی دیر بیدار شدیم. چون شب قبلش کلی پیاده روی کرده بودیم. خلاصه ساعت فک کنم 12 بود که صبحانه خوردیم و تا اینور تا اونور ساعت دو و نیم راه افتادیم به سمت برجمان. تا شش و نیم اونجا بودیم و بچه ها کلی خرید گرون مرون کردن. من فقط یه تل پاپیونی مشکی خریدم به قیمت 7 تومن. چون که قیمتا بالا بود من هیچی نخریدم اونا هم هی اصرار که چرا هیچی نخریدی! خلاصه غروب اومدیم خونه و ناهار همبرگر آماده خوردیم و سریع من و ییل آماده شدیم برای رفتن به دی تو دی. دیگه اونجا خیلی سریع السیر نزدیک 100 تومن خرید مرید کردم. یه بلوز شلوار تو خونه ای خریدم و دوتا دامن و چنتا ریزه میزه واسه خودم. برگشتیم خونه و شام ساعت 9:30 از خونه زدیم بیرون برای رستوران سلف سرویسمون. دیگه کلی هم خوب بود رستوران و اومدیم خونه من سریع خوابیدم. فک کنم نزدیک 1 بود که خوابیدم. صب پاشدم سریع پریدم تو حموم و یه دوش خفن گرفتم. اومدم بیرون صبحانه خوردم. بعدش کمی وسایلم رو مرتب کردم و خریدام رو گذاشتم توی چمدون. همین حین یکمی با خان چت کردم و ناراحتیمو براش گفتم. بعدش آشتی کردیم و هرچی که تعریف نکرده بودم رو براش گفتم. بعدش یکمی ابرو مبرومو صفا دادم و سپس ناهار خوردیم. بعدش دیگه آنکل اومد و قراره بعد از این بریم مارینا...
البته که نرفتیم. بعد از نوشتنم تصمیم گرفتیم حاضر شیم و بریم یه وری. رفتیم سیتی سنتر و اونا مقادیر زیادی خرید کردن و منم باز هیچ چیزی نخریدم. بعدش نمایش فواره هاشو تماشا کردیم که خیلی قشنگ بود و بعدش سوار شدیم اومدیم محلمون. رفتیم چنتا رستوران ک دوازده شب بود و غذا نداشتن.یه رستوران رو میزاش ک تو پیاده رو بود موش وول میخورد و در نهایت رفتیم یه رستوران هندی و غذا خوردیم. شاورما پلیت و باتر چیکن و کباب و یه نون خوشمزه و برای دسر هم خیر خوردیم که کلی بخاطر تلفظ گارسون تو راه خندیدیم...
الانم ساعت دو شب هستش. شب بخیر!
- ۱۷/۰۳/۲۳