آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

باز می لرزد ، دلم ، دستم

| پنجشنبه, ۴ جولای ۲۰۱۹، ۰۲:۳۷ ب.ظ

*دستم لرزید و  این شعر به ذهنم خطور کرد

ناگهان یاد معلم ادبیات دبیرستان افتادم و نزدیک بود بهش پی ام بدم

اما پشیمون شدم

شاید فردا بهش پی ام دادم

چون که خیلی دوستش دارم

و اگر پی ام بدم حتما اینو بهش میگم


* آقا باز امروزمون به چوخ رفت!

امروز سه ساعت و چهل و پنج دقیقه با ال حرف زدیم دوتایی

وسطش از شدت دسشویی جفتمون داشتیم از حال میرفتیم

اما بعد از دسشویی دوباره برگشتیم

خیلی رازایی که ازش پنهون کرده بودم رو براش برملا کردم

خیلی چیزا گفتیم

و عملا جفتمون از کار و زندگی افتادیم

امروز فقط یه خورده ریدینگ آنالیز کردم

و کتاب خوندم

پشیمونم از خودم

ولی چه کنم

از هیچی هم بهتره

هوم عصری برادر بهم کادوی روز دختر داد

اصلا انتظار نداشتم

۵۰ تومن

دیگه چی؟

فعلا هیچی

  • ۱۹/۰۷/۰۴

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">