آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

797

| يكشنبه, ۶ اکتبر ۲۰۱۹، ۱۰:۵۴ ق.ظ

آقو، دوستم اومد خونمون

جمعه اومد از شهر دانشگاهی و امروز ظهرم رفت

دیروز بردمش دو تا جای دیدنی شهر فسقلمونو نشونش دادم.

دیگه از پا درومدیم

از اینکه ماشین نداشتم و اونطوری پیاده کشون کشون بردمش یه کم خجلت زده شدم

اما خیلی تعارفی بود. پدرمو دراورد

خلاصه که خوش گذشت. تجربه جالبی بود!

دیگه اینکه... جمعه واو زنگ زد بهم. تو واتسپ

داشتیم با دوستم راجع بهش حرف میزدیم که زنگ زد

یه یه ربعی با هم حرف زدیم. 

میخواست چک کنه که زبان میخونم یا نه

خولاصههههه که اینجوریا smiley

...

فعلا همینا. تا بعدا

  • ۱۹/۱۰/۰۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">