۹۱۷. بابا
| جمعه, ۱ می ۲۰۲۰، ۰۱:۵۸ ب.ظ
سر افطار یه چیزی گفت به تیریش قبام برخورد
حتی چشمام اشکی شد
سریع خوردم اومدم اتاقم
یه ساعت بعد،
اومد سرمو بوس کرد
و بعدش برام یه ظرف میوه پوست کند آورد
- ۲۰/۰۵/۰۱
سر افطار یه چیزی گفت به تیریش قبام برخورد
حتی چشمام اشکی شد
سریع خوردم اومدم اتاقم
یه ساعت بعد،
اومد سرمو بوس کرد
و بعدش برام یه ظرف میوه پوست کند آورد