۹۶۷
من باز وحشی شدم. چیزی نیس
امروز صب ۷ و نیم پاشدم و کتاب وکب خوندم. جدیده رو. و قدیمیه رو. وکبها رو برین استورم کردم. بعدش صبونه و سر کار. ظهر دیر برگشتم. لحظه آخری مشتری خورد. خدا رو شکر سیستم پروژه مشکل داشت و مجبور نشدم وقتمو پاش هدر بدم. چند تا ایمیل فرستادم الکی پلکی. بد هم نبود.
بعد از ناهار با مامان دعوام شد. لفظی. الکی. اومدم اتاق و یه ساعت وقتم پای اینستا هدر رفت. بعد نماز خوندم و باز وکب خوندم. بعدش یه لیسن زدم ۷. بد نبود اما خوبم نبود.
دیگه تا اونو سه دور گوش کردم و ارزیابی کردم نزدیک ۷ بود. یه چایی ریختم با ویفر ، ویفرو ظهر شستم فک کنم نم کشید. اصلا خوب نبود. خاک تو سرشون با اون بسته بندیاشون. تا ۹ با پارتنر حرف زدم. خوب بود. پیشرفت دارم. دیگه حوصلم سر رفت و تمومش کردیم.
دیگه شام ماکارونی با سیب زمینی نگینی و یه برگ پنیر گودا خوردم. کلی خیار و گوجه هم خوردم. بعدش کادو تولد عینو بردم دم در بش دادم. تولدش اسفند بود. تازه یادم افتاد که کادوشو نداده بودم. امیدوارم امسال کادو نده بهم دیگه بسش کنیم این بازی کثیفو.
آها ییل هم زنگ زد و کلی حرف زدیم. حوصله شوهرشو ندارم. با این که ندیدمش! ولی ازش بدم میاد. اینم حقیقت امشب من >:)
گوشه سمت راست گلوم درد میکنه و من دارم به خودم می.....شم امیدوارم که امشب خوب شم با آب نمک ...
- ۲۰/۰۸/۱۲