مامان
یه ضعف خاصی دارم از دیشب. انگاری جون تو تنم نیست
مامان از یکشنبه باید تزریقهاش رو شروع کنه. با فاصله هر ۲۰ روز
از فکر کردن به ضعف بعد تزریق اون داروهای فوق شیمیایی از حالا خودم ضعف کردم
حس میکنم توانم چندین kW کم شد
دیشب تو خیابون تو بغل ییل گریه کردم
میدونم گریه نداشت. برادر کلی خدا رو شکر کرد که باز مشکلش پخش نشده و این کارها همه برای پیشگیریه
ولی من گریه داشتم. برای مامان.
برای مامان که هیچی از زندگیش نفهمید.
خدایا به مامان کمک کن.
- ۲۰/۱۲/۰۲
مامان های معصوم مامان های فداکار 🌻