آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

تولد و رزولوشنهای سال 30 اُم

| جمعه, ۱۲ فوریه ۲۰۲۱، ۰۷:۱۱ ق.ظ

خب. به میمنت و مبارکی هفته قبل آی ترند اینتو 30 اند ده نیو چپتر آو مای لایف هز استارتد.

البته من خودم رو 29 کانسیدر میکنم و به 30 اعتقاد ندارم. چون تازه 29 سالگی رو تمام کردم و در واقع شمع روی کیکم 29 بوده. پس من یه 29 ساله خجسته ام.

ظهر رفتم دستشویی تا دستام رو بشورم که خانم همکار، منشی مدیر منو دید و صورتشو آورد جلو و گفت امروز چندمه؟ تولدت مبارک و من بسی خوشحال شدم ^_^

اصلا انتظار نداشتم که تولدمو بدونه. و این خب یکی از اتفاقاتی بود که روزم رو ساخت.

مدتها بود تصمیم داشتم روز تولدم رو با کسی باشم که خودم دوس دارم. بنابراین قرار شد با نین بریم کافه. اون روز یه روسری تو کیفم گذاشتم و بعد از ساعت کاری رفتم یه کافه. اول که وارد شدم دیدم با یه دسته گل نرگس تو حیاط نشسته و پسر کافه چی هم با منو اومد به من تبریک بگه. این خیلی حالمو خوب کرد.

چند تایی عکس گرفتیم. البته هوا به شدت ابری بود و نور داغون ولی من عکس همه پروفایلهام رو عوض کردم. بعدش من یه لته و اون کاپوچینو سفارش دادیم به همراه پای سیب. دختری که سفارشمونو آورد روی کیکم یه شمع گذاشت که باز اینم حالمو کلی خوب کرد.

دیگه کلی نشستیم و حرف زدیم و بعدش من رفتم یه کیک آدم برفی برای خودم خریدم و با اسنپ اومدم خونه. چون فرداش روز مادر هم بود برای مامان یه بلوز خریدم. رسیدم خونه نزدیکای 9 بود. دختر خاله اومد اینجا و کادوی تولد پول داد بهم :| بعد از رفتنش به سین زنگ زدم چون میخواست باهام حرف بزنه و همون حین با شوهرش هم تلفنی حرف زدم. و شب برادراینا اومدن خونمون که همسرش برام کیک پخته بود. ولی خب کیک من بیشتر خورده شد. با جوجه ویدیو کال کردم که اونم چون آرایش داشتم قهر کردو باهام حرف نزد.

یکی از چیزایی که یهو مث چراغ تو کلم روشن شد این بود که امسال یه کاری بکنم. و خیلی نااگهانی تصمیم گرفتم ساز زدن یاد بگیرم و حیلی سریع هم سازمو انتخاب کردم (اگه کسی میخونه حدس بزنه چه سازی!) و در این راستا رفتم آموزشگاه و چند جلسه مشاوره شدم و نهایتا همون سازی که انتخاب کرده بودم رو در نظر کرفتم

علاوه بر اون تصمیم دارم برم دنبال مشاوره. حال دلم اصلا خوب نیست و دیدم چی بهتر از این که حالا که دستم تو جیب خودمه و پول درمیارم حداقل کاری رو که سالهاست به خاطر بی پولی انجام نمیدم و چقدر هم مهمه رو انجام بدم. اینم دو تا از تصمیم های مهم من در عنفوان سال جدید زندگیم ^_^

 

  • ۲۱/۰۲/۱۲

نظرات  (۱)

تولدت مبارک :)

چه روز تولد خوبی داشتی و چه تصمیمهای بهتری. امیدوارم توی دهه جدید بهترین اتفاق ها برات بیوفته

پ ن : من حدس میزنم سازت گیتاره.

پاسخ:
مرسی مرسی مرسی ^_^
حدست اشتباه بود. توی پست جدید توضیح دادم P:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">