آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1190

| سه شنبه, ۱۹ آوریل ۲۰۲۲، ۰۷:۵۸ ب.ظ

امروز، سه شنبه، بعد از تعطیلات لانگ ویکند عید پاک، صب ساعت 8:30 اینا بیدار  شدم.

صبونه چای دم کردم و نشستم یه دو صفحه از گزارشی که باید رو خوندم و همین حس مفید بودن بهم داد.

ساعت ده اینا هرچی زنگ زدم به مامان اینا و خواهر اینا کسی جواب نداد.

آشغالها رو برداشتم و پوشیدم رفتم رستوران

سه ساعت رستوران بودم معادل حدود 45$ کار کردم :))))

بعدش رفتم خرید برای شیر و تحم مرغ و کمی میوه و این چیزا و سی تاش رو خرج کردم :)))

یه ماکارونی صدفی قهوه ای هم خریدم با اینکه تو خونه رشته ای داشتم. ولی رشته ای هرچی توش مواد بریزی بازم نشون نمیده

اومدم خونه دو تا ساندویچ مرغ و گوشت درست کردم و خوردم.

بعدش خوابیدم یه یه ساعت

پاشدم کافی و کیک خوردم و حالام پشت لپ تاپ نشستم

فردا ممکنه برم دانشگاه

اما صب قراره برم یه خونه رو ببینم

خونه هه جای خوبیه

تنها ایرادش اینه که چوبه

برای من مهم نیست ولی همخونم چوبی دوست نداره

نمیدونم حالا

ولی احتمالا بگیریمش

امیدوارم برامون یک ماه نگه دارن خونه رو

به امید خدا هر چی که خیره پیش بیاد

این از ما

بریم کمی از گزارش رو بخونیم و بعدش غذا بپزیم و سپس هم چی؟ دوش 

  • ۲۲/۰۴/۱۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">