1359 Candidacy postponed
1 آگست 2023- 00:39
اول از همه بگم امروز با استادم و یه خانومی که یه مسئولیتی داره که نمیدونم چیه حرف زدم و به دلیل میت نکردن یه ریکوعایرمنتی، کندیدسیم حداقل یکی دو ماهی عقب افتاد ^_^ خدایا شکرت که به دادم رسیدی
امیدوارم پس از این سفری که پیش رو دارم مث انسان بشینم و درس بخونم. خدایا هلپ می پلیز
البته همین امروزم کلی کار ریسرچی سرم ریخت که انجام بدم
حالا امروز رو بگم که صب پاشدم و موهامو درست کردم و لباس نو پوشیدم و رفتم دانشگاه عکس گرفتم برای ویزا
بعدش رفتم کارت دانشجوییم که عکسش به شدت رو مخم بود رو عوض کردم و رفتم آفیس
اول رفتم پیش استاد و خبر ناگوار رو بهش دادم. بعدش قرار میتینگ گذاشتیم برای همون روز بعد از ظهر و گفت برو ببین اون کورسا کی ارائه میشن که سریع بگیری و امتحان بدی
و من رفتم پرسیدم مسئولش فرمودند که معلوم نیس و من توی باسنم عروسی برپا شد
آها اینم بگم که جاب پارت تایم پارسالی هم ایمیلش امروز اومد و من رو گرفتن ^_^
بعد عین اومد و گفت برام ایمیل نیومده و اینا و اونم مسج داد به منیجر و اونم گفت حتماااا و همینحوری زارتی بهش ایمیل داد کانگرجولیشن. یعنی میخوام بگم همه چی رو حساب آشنابازی و این چیزاس
خلاصه... بعدش یه یه ساعتی رفتم پیش استاد و زدیم تو سر و کله کد و بهم گفت برو لب و از اونجا چک کن (در همین لحظه یادم افتاد که یه ایمیلی باید میفرستادم بابت یه موضوعی و الان رفتم ایمیل رو اسکجول کردم که صب ساعت 8 بره برسه دست آقاهه)
خلاصه رفتم و دیدم آب بارون کف لب رو برداشته
مسج دادم به استاد گفتم
بعدش اومدم رفتم پیش الف1 و نون تو آفیسشون و کلی وقت کشی کردیم و شر و ور گفتیم و مثلا لپ تاپمم بردم که کار کنم که هیچ کاری نکردم
یه پرینت گرفتم و الف1 گفتش میای خونمون؟ گفتم آره و رفتیم اونجا
غذا خوردیم که ناهار اونا بود و شام من و بعدش منو رسوندن خونه. خدایی خوش گذشت و منم الف1 رو دوسش دارم
شوهرشم بچه خونگرمیه
خلاصه اومدم خونه و نشستم پای لپ تاپ. به کارای جانبی و سرچ و این چیزا که تا الان طول کشید
خولاصه...
فردا نمیدونم برم آفیس یا بمونم خونه کار کنم
همخونم مریض شده اگه اون رفت دانشگاه من میمونم. ولی احتمالا اون بمونه خونه و بهتر باشه من برم دانشگاه کار کنم؟ آی دونت نو!
چهارشنبه هم که دوباره میرم شهر مجاور برای بردن مدارکم
کلی کار ریسرچی داده استاد که انجام بدمدر واقع انگاری کل دیتام غلط پولوط بوده و در نتیجه من باید از اول ران بگیرم و آنالیز کنم همشونو
گاد پیلیز هلپ می...
همین دیگه :)
آها با یه پسره پست داکم حرف زدم یکمی. داشت ناهار میخورد. دیگه ازم اینستامو گرفت و فالوم کرد و یکمی از کشورهامون و غذاهامون گفتیم و جالب بود. من تلاش کردم گارد بسته خود را باز نمایم. واقعا اینقدر چسبیدم به باسن ع و با هیشکی حرف نمیزنم. خیر سرم اومدم اینجا چارتا آدم جدید چار تا فرهنگ جدید یاد بگیرم!
- ۲۳/۰۸/۰۱
خوب مثل اینکه رو دوری و داره اتفاق ـآآی خوب میفته ^_^
واسه ایندفعه بهتر برنامه ریزی کن که ددلاین نزدیک شد انقد استرس نگیری ...
خوش بگذره :)