1530 سه شنبه صبح، سر شیفت کاری
یکشنبه اومدم دانشگاه با الفی درس بخونیم
ظهر یه یه ساعتی با ایرلاین مشغول بودم تا یه کاری کنم واسه بلیتم. نشد
دیگه هم ازونجایی که من الهه تمرکزم، نتونستم درس بخونم و کار کنم. یکم وقت تلف کردم و رفتیم باشگاه و خونه
مرغ پختم با کرنبری و همزمان با موقشنگ ویدیوکال کردم. چون که همخونم خونه نبود. کلی حرف زدیم و آشپزخونه رو جمع کردم و یه لقمه هم از غذام خوردم ببینم چه مزه ایه. در واقع شام آنچنانی نخوردم. یه پروتئین وی خوردم که جلو اشتهامو گرفت
دوشنبه که باشه دیروز ساعت 11:30 صبح شیفت داشتم. صبونمو خوردم و ساعت 10 صب حاضر شدم و زنگ زدم به ایرلاین تا یا دیگه کنسلش کنم یا هم ریسکجول. یه نیم ساعتی پشت خط بودم و گفتن وسط نوامبر (دو هفته دیگه) تایم داریم گفتم بده بریم همونو. دیگه قطع کرد که بهم زنگ بزنه و نهاییش کنه. منم اومدم دانشگاه.
تو راه از قطر بهم زنگ زدن و باهاشون صحبت کردم و هی ده بار زنگ زد و قطع کرد و چک کرد و دوباره زنگ زد و گس وات! بلخره ساعت 12:30 ظهر بلیتمو تغییر داد به تقریبا همون تایمی که میخواستم، وسطای دسامبر! خیلی جالب و یهویی! فقط اینکه اون تایم دقیقا تایم پیک امتحانات و موقع کار دانشگاهمه که خب باید سریعتر با لیدم حرف بزنم برای مرخصی. امیدوارم تا اون تایم همه چیز درست شه و ماها بتونیم به سلامتی بریم و برگردیم.
اینقدر خندیدم وقتی برای الفی تعریف میکردم، گفتم دیگه کم مونده بود امیر قطر بیاد پشت خط بگه آبجی بیا این 2000 تا رو بگیر انصافا دست از سر کچل مملکت ما بردار :)))) ولی خب شد. واقعا امیدوارم همه چیز درست بشه!
دیروز تا 3:30 شیفت بودم و بعدش پریدم ناهارمو خوردم و با الفی رفتیم ماشینشو برداشتیم بریم خرید
اول رفتیم یکمی میوه و سبزیجات خریدیم. بعدش رفتیم کاسکو و مرغ و گوشت و این چیزا خریدیم
قشنگ جوری تنظیم کرده بودم که همه خوردنیام دیروز تموم شد. در واقع الان باید فرودگاه میبودم تا یکی دو ساعت دیگه بپرم :(
ولی خب دیگه قسمت این بود.
خلاصه که بعدشم رفتیم یه بطری نوشیدنی واسه خونه دوستم خریدیم که جمعه شب دعوتیم. بعدش ساعت 9:30 اینا بود که اومدم خونه سریع شروع کردم به بسته بندی کردن ماهیا، بعدش مرغ و در نهایت هم گوشت چرخ کرده رو بسته بندی کردم. یه مقدار زیادیشم با دو تا دونه پیاز رنده طور قاطی کردم و ادویه زدم که امشب رفتم کباب تابه ای درست کنم. شایدم بخشیشو بردارم شامی کنم. با سیب زمینی.
همین کارا تا 12:30 شب طول کشید. ظرفا و سینک رو شستم، برای امروزم سالاد درست کردم با کاهو و اسفناج و تربچه و هویج و گوجه، هر آنچه که از هفته های قبل مونده بود، غذای امروزمو کشیدم توی ظرف، برای صبونم لقمه آماده کردم. سیب قاچ کردم گذاشتم توی ظرف، آجیل ریختم توی یه ظرف دیگه که با خودم بیارم. نونا رو بسته بندی کردم مرتب گذاشتم تو فریزر. همه این کارا سه ساعتی طول کشید. تازه انارم میخواستم دون کنم که دیگه خیلی دیر بود و همخونم خواب بود گفتم سریعتر جمع کنم برم.
از اون مغازهه انار خریدم دونه ای 1.28$ در واقع قیمت مناسب بود. 4 تا خریدم ^_^ خیلی خوشحالم. امیدوارم مزش هم خوب و سرخ باشه! اینجا در حالت عادی انار دونه ای تقریبا 4$ هست :|
دیگه یه لیوان شیر خوردم، مسواک زدم، نماز خوندم و دیگه ساعت از یک گذشته بود که خوابیدم. اینقدر خسته بودم که مث جنازه بودم!
صبحم ساعت 7 باید دانشگاه میبودم. ساعت 6:30 بود که بیدار شدم و فقط یه مسواک زدم و پریدم اومدم دانشگاه.
امروز تولد فری بود بهش مسج دادم و اونم تشکر کرد.
احساس میکنم خیلی حساس شدم. پنجشنبه رفتم دکتر و گفتم بهش. گفت یکی از عوارض این قرصه همین irritability هست. تصمیم گرفتم قطعش کنم. شاید یه ذره تمرکزمو بهتر کرد اما به شدت حساس و زودرنج و عصبیم کرد. نمی ارزه واقعا. اینقدر سریع خشمگین میشم که خدا میدونه. اونم که واسه امتحان میخوندم اثر ددلاین بود نه قرص. هیچی دیگه...
دیشب رفتم کلی کاغذ کادو خریدم. شمع تولد خریدم به همراه سنجاق سینه birthday boy واسه موقشنگ. باید هدیشو کادو کنم. هنوز نمیدونم کیک بپزم یا نه. اصلا نمیدونم واسه تولدش چیکار کنم. شاید اگه بیاد شبش بریم یه رستورانی جایی. واسش کیک بخرم یا بپزم یا همونجا اردر بدیم و بدم شمعو بزنن روش؟ نمیدونم. شاید برم الکی دستشویی و شمعا رو بدم به سرور و پول غذام حساب کنم. البته میدونم که اون نیازی به این نداره ولی خب مسخرس خودش واسه خودش کیک بخره دیگه. نمیدونم هنوز تصمیم نگرفتم. تا ببینیم چی میشه
3 ساعته که اومدم دانشگاه و هیچ کاری نکردم. بهتره برم شروع به کار کنم. چون ددلاین صحیح کردن اساینمنت ها هم نزدیکه :|
- ۲۴/۱۰/۲۹
چرا برای تولدش نمیری خونه اش یا دعوتش کنی خونه؟
امیر قطر :))))