خواب مامان
| شنبه, ۱۶ آگوست ۲۰۲۵، ۱۱:۲۰ ق.ظ
دیشب خواب فوت مامانو دیدم
خواب دیدم لحظه های آخرش بود و نمیدونم چجوری من خونمون بودم
خاله و دو تا دخترخاله ها هم با یه سگ پشمالوی قهوه ایشون رسیدن
دم غروب بود
هممون میدونستیم آخراشه
اما اینقدر راحت بود انگاری میخواست بخوابه
من رژی که ال برام خریده بودو تمدید کردم و اول پیشونی مامانو بعدش هم لپاشو بوسیدم
سرشو بلند کرد و نیم خیز شد و صورتمو بوسید. خیلی راحت. مث وقتایی که خوب بود
بعدش سرشو گذاشت پایین و خوابید
بغلش کردم
گفتم بذارید من بغلش کنم
همونجوری ضعیف و نحیف بود
دخترخاله ها گفتن نزنیدش، اذیتش نکنید، بذارید بره
همین
از خواب پاشدم و یاد دفعه آخری افتادم که بغلش کردم و ازش خداحافظی کردم
کاش بیشتر بغلش کرده بودم
مامان طفلکی نحیفم
- ۲۵/۰۸/۱۶