آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۱۳۹۸ بازم مامان

| پنجشنبه, ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۲:۰۱ ب.ظ

سر صبحی با مامانت حرف بزنی و بگه امشب عروسی داداشته و دعوتم نکردن

در حالی که اونا ده سال پیش عروسی کردن

هی تو رو به اسم خواهرت صدا کنه و تو بپرسی اسمم چیه باز اسم خواهرتو بگه

بگی اسم دختر کوچیکت چیه؟ و اسم بچه خواهرتو بگه

آخرش با هزار مکافات اسمتو صدا کنه

نیم ساعت بعدش بیای آفیس بشینی و وانمود کنی همه چی خوبه و شروع کنی به ریسرچ؟

داشتم فک میکردم اینا رو برای استادم تعریف کنم؟ و اشکم اومد

منم آدمم خب...

  • ۷ نظر
  • ۲۸ سپتامبر ۲۳ ، ۱۲:۰۱

1397 دندون

| چهارشنبه, ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۱:۰۰ ب.ظ

اینهمه هزینه کردم این همه عذاب به جون خریدم هر کی میبیندم میگه ما تا حالا اصن متوجه نشده بودیم که دندونات ایرادی داشته باشه :| 

  • ۲ نظر
  • ۲۷ سپتامبر ۲۳ ، ۱۳:۰۰

1396 غرغرو

| سه شنبه, ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۰:۵۲ ب.ظ

حوصله ندارم

بی حوصله ترینم

و کلی کار دارم

و کانم گشاده

شت تو همه چی

این کش هم بستم به دندونام

با اون الاینر 

نمیتونم با دل خوش چیزی بخورم

شت شت شت

تازه یه هفته شده

دکتر امروز گفت فقط بیست هفته مونده

دستشو از دهنم در آوردم گفتم چجوری حساب کردی که شد بیست هفته؟

۳۱ تری دادی بهم هر کدومشم دو هفته باید بمونه. اونوقت میشه ۶۱ هفته

گفت راس میگی خواستم بهت انگیزه بدم

گفتم نده 

میشه یک سال و سه ماه

یعنی تقریبا دسامبر سال بعد ۲۰۲۴ تموم میشه

و تازه اون موقع باید ریتینر رو شروع کنم

خدااااا

کاش راحت و خوب پیش بره

من دیگه به احساساتم توجهی نمیکنم چون میدونم خیلی خل و چل و احمقم

مثلا این که الان دلم برای این پسر تنگ شده و این قدر به فکرشم

کاش ایرانی بود یا بیشتر میشناختمش

الان اصلا نمیدونم هدفش از ارتباط با من چیه و اصن سبک رابطه و زندگیش چجوریه

اصلنم قابل حدس زدن نیس

و اصن نمیدونم چی میشه و چجوری پیش میره

کاش میدونستم چه مدلیه

کلی فیسبوکشو استاک کردم و کلی عکساشو شخم زدم

هیچ چیز مشکوکی پیدا نکردم

از سال ۲۰۰۸ اینا عکس داشت تا الان

چه میدونم این مغز من چقدر ظرفیت داره مگه هر بار درگیر یکی میشه

الانم این

اونوقت میگم ریسرچ چرا گیره

باید پریودم بشم خدااااا

صب زود میرم افیس درس بخونم

فردا هشت ساعت کار میکنم خدا کمک

کاش این ماه پریود بدون درد داشته باشم کارام مختل نشه 

خدایا کمک هلپ النجاة...

  • ۰ نظر
  • ۲۶ سپتامبر ۲۳ ، ۲۲:۵۲

1395 ویکند و غیره

| يكشنبه, ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۱:۳۹ ب.ظ

این همه غذای خوشمزه در جهان وجود داره و من نمیدونم چرا همیشه نمیدونم چی بپزم

دیروز تصمیم داشتم طبق همه ویکندا ماهی بخورم. یهو ظهری به سرم زد که باقالی پلو با ماهیش کنم

ولی باقالی خشکا دیر میپزید و من با این دندونام نمیتونم چیز سفت بخورم. به هر حال باقالیا رو جدا پختم و شفته شد اما گذاشتم کنج غذام. رفع هوس. 

کلی برنج اضافی اومد گفتم یا با مرغ یا گوشت بپزم

در نتیجه امروز صب پاشدم و قد دو وعده مرغ زعفرونی فرد اعلا بار گذاشتم و عدسی برای شام و صبحانه

دیروز نین بهم میگفت غذاهات رو پروتئینی تر کن که سیر بمونی

تصمیم گرفتم عدسی بذارم که هم گزینه خوبی برای صبحام باشه هم شبا که میام خونه شام داشته باشم

این از غذای دو و چند روز آینده

سه شنبه میتینگ دارم و باید برم دندونپزشکی

از اونطرف کار آن کمپسم هم شروع شده و هفته بعدی تی ایم هم شروع میشه. قشنگ سرم شلوغتر از قبل شده

دیشب از ساعت 6 تا 1:30 شب سر کار آف کمپسم بودم. یعنی پک و پاره برگشتم خونه. همش سر پا. واقعا از پا افتادم دیشب

ساعت 4 ناهار خورده بودم و دیگه هیچی نخوردم تا امروز صب که صبونه رو مفصل خوردم. جالبه گرسنم هم نبودم و فقط برای اینکه نمیرم صبونه خوردم!

دیگه چی؟ جمعه هم با میم و عین رفتیم سینما و اوپنهایمر رو دیدیم. گفتم؟ نه نگفتم. فیلمش خیلی طولانی بود و با اینکه صندلیاش از این مبلیا بود ولی من کمردرد گرفتم. 

در کل بد نبود ولی شاهکار قرن هم نبود همچین

من چون هیچ اطلاعات تاریخی ای نداشتم یکم برام بورینگ هم بود

دیگه چی؟ همون پنجشنبه که گفتم دیگه این پسر رو ول میکنم دلم نیومد و شبش بهش مسج زدم که چه خبر و اینا و خیلییییی دیر جوابمو داد که پارتی بودم دارم میرم خونه. منم خواب بودم. جمعه صب پیامشو سین کردم اما جواب ندادم. بعد تو راه دانشگاه گفتم دختر اینقدر کله خر نباش. آدم باش. بهش صب بخیر گفتم و این چیزا. بازم دیر اما جواب داد که خبر خوش دارم و کارم اوکی شد و اول دوم اکتبر برمیگردم. دیگه یکمی ذوق کردم براش و باز قرار گذاشتیم با هم بریم کلی چیز خوشمزه بخوریم. رابطه ما بر پایه خوردن استواره :)))) همش فقط وعده وعید خوراکی میدیم به هم. من قرمه سبزی و اونم غذاهای کشور خودش :))))

خلاصه. شبش تو سینما که بودم بهم مسج داد که آی میس یو و این حرفا. گوگولی شد باز.

دیگه دیروز ظهر باز من بهش مسج دادم. یه کوچولو. ولی قشنگ معلومه اهل مسج و این چیزا نیست اصلا. قشنگ پیر و خستس :)))

دیروز از صب کلی تلفنی حرف زدم و هیچ کار مفیدی نکردم. امروز اما کلی اتاقمو تمیز کردم و گردگیری کردم. نمیدونم این همه خاک از کجا میاد واقعا!

الان بتونم قبل رفتن سر کارم بشینم ویس میتینگمو پیاده کنم خیلی هنرنمایی خاصی کردم. بعدش بدونم فردا چه کاری باید انجام بدم

باید ذهنمو کمی جمع کنم. پخش و پلاس ذهن بیچاره من

  • ۲ نظر
  • ۲۴ سپتامبر ۲۳ ، ۱۳:۳۹

1394 روز چهارمش

| پنجشنبه, ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۵:۰۳ ب.ظ

خب الان یکم راحت تره ولی در کل زندگی سخته

دیگه نمیتونم راحت هر وقت دلم خواست هر چیزی رو بخورم

هی باید مسواک بزنم پس در نتیجه تصمیم میگیرم نخورم یا وعده های اصلی رو مفصل تر بخورم

نمیدونم خوبه یا بد اما امیدوارم وزن کم نکنم

امروز جیم نرفتم تا یکم کار کنم برای فردا

فردا بعد از دانشگاه میرم

از این پسر هم دو روزه که خبر ندارم

گفتم دیگه چقدر من هی مسج بدم

سه شنبه صبح دانشگاه رفتنی بهش مسج دادم و دیگه هیچ خبری ازش ندارم تا الان

نمیدونم دیگه زورکی که نمیشه که

اونم اونجا رفته خونه پیش فک و فامیلاش حالا معلوم نیس کی بیاد

پس در نتیجه لیو یور لایف

از ته دلم امیدوارم که دندونام نتیجه خوبی در پی داشته باشه و همه چیز راحت و خوب و خوش پیش بره

امروز برگشتنی رفتم اون بیکریه و یه باگت قهوه و یه اسلایس کیک موکا خریدم

خیلی گرون بود لعنتی

ولی باید همه کیکهاش رو امتحان کنم

چیزکیکهاش هم فوق العاده بود

نون رو خوردم با چای و کیک رو گذاشتم دیرتر کمی امتحان کنم و بعدش صبونه فردا با چایم بخورم

  • ۱ نظر
  • ۲۱ سپتامبر ۲۳ ، ۱۷:۰۳

1393 روز سوم الاینر

| چهارشنبه, ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۲:۲۲ ب.ظ

امروز خیلی بهتره دندونام

هنوز فشار و درد حین جویدن هست

اما از اون حالت عجیب شی خارجی در دهان داره در میاد

فقط این که باید موقع غذا خوردن درش آورد و بعدش یه طوریه که مسواک نزنم چندشم میشه بده

امروز موقع شستن از دستم افتاد تو کاسه دستشویی :|||| خیلی چندشه اما با مایع دستشویی و خمیردندون اینا دوباره شستمش و کردم توی دهنم

باید موقع شستن خیلی محکم بگیرمش

امیدوارم که این مدت راحت و سریع بگذره و من از شر اینا خلاص بشم به راحتی و دندونام قشنگ بشه

فرض میکنیم این مدت خونه تکی دارم

یا ماشین خریدم ماهانه پول بیمه ماشینمه

والا!

  • ۰ نظر
  • ۲۰ سپتامبر ۲۳ ، ۱۴:۲۲

1392 ایت هرتس

| سه شنبه, ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۲:۰۳ ب.ظ

روز دوم

این هرتس عه لات

دندونام تحت فشاره و غذا خوردن برام سخته

صبحانه سعی کردم تا جایی که میشه چیز میز بخورم که دیگه لازم نشه چیزی بجوم

چه کاری بود کردم :(

حالا ناهار دانشگاهم ببینم چی میشه حال و روزم

ایت هرتس :(

 

  • ۰ نظر
  • ۱۹ سپتامبر ۲۳ ، ۱۲:۰۳

1391 اینویزلاین

| دوشنبه, ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۲:۵۴ ب.ظ

رفتم اینویزلاینامو گرفتم

در واقع اولین تری هاش رو

و گذاشتن و برداشتنش هم تمرین کردم و یاد گرفتم

در واقع به اون سختی که توی ویدیوهاش میگفتن اصلا نبود

ناهارمو خورده بودم به خیال این که هیچی نمیتونم بخورم تا شب دیگه

اما وقتی برگشتم یه شیرموز پروتئینی زدم بر بدن تا گشنم نشه و الان هم تو راه دانشگاهم

ساعت سه بعد از ظهره و من تازه دارم میرم یونی

اگه خونه میموندم همش باید یا چیز میخوردم یا دندونامو انگول میکردم

پس برم افیس حداقل دو کلمه درس بخونم و مقاله بنویسم

فعلا همین تا بعدا

اپدیت ساعت هفت و بیست دیقه عصر: دهنم داره آسفالت میشه 

چطور یک سال تحملش کنم اینو

اومدم پیتزا بخرم تا به این بهانه یکمی درشون بیارم :(

  • ۰ نظر
  • ۱۸ سپتامبر ۲۳ ، ۱۴:۵۴

۱۳۹۰ سان دی

| يكشنبه, ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۱:۵۵ ب.ظ

امروز صب ساعت هشت اینا پاشدم

یه دو کلمه درس خوندم در حد معادلات در راستای ایکس و وای

یعنی کمر رستمو شکوندم

بعدش پاشدم صبونه خوردم و با دوچرخه رفتم جیم

بزای اولین بار دوچرخم رو پارک کردم و قفل و زنجیر کردم رفتم باشگاه با سلام و صلوات

وقتی برگشتم سر جاش بود!!!!

بعدش رفتم یه ۴۵ دقیقه ای همون دور و ورا چرخیدم و تایم لپس هم گرفتم ولی ویدیوش سرگیجه شد خیلی تند بود حالت بد میشه ببینی

اومدم خونه دوش گرفتم و ماهیا رو روشن کردم تا بپزن

تنها استفاده من از ایرفرایر فقط برای ماهیه!

بعدش ناهار خوردم و حاضر شدم رفتم سر کار

یکی شر..اب سفید اردر داد من قرمز دادم دستش. یعنی اینقدر پرت! 

دیگه شب برگشتنی باز هوای برگر زد به سرم زنگ زدم نون گفت رژیمم و این حرفا

س. راهم رفتم بیکری که تازه باز شده چیزکیک بگیرم که شکر خدا نداشتش

اومدم برم شاپرز یه شوینده صورت برای حمامم بگیرم که دو تا پسره وایت تو راه سر حرف رو باز کردن باهام و از این رپرزنتتیوهای چرچ بودن

حوصلم نکشید سریع راهمو کج کردم بیام اونور خیابون، الکی، دیگه شمارمو ازم گرفتن که ببرنم چرچ. باهاشون مکالمه هم داشتما اما خوشم نمیاد یکی اینجوری با زور پاپیچ آدم بشه

ولی شمارمو دادم و وقتی رفتن من دوباره برگشتم اونور خیابون رفتم شوینده و مسواک خریدم

بعد خواستم برم کیک یا خوشمزه جات بخرم که فروشگاه دومیه هیچی نداشت باز شکر خدا

پیگه اومدم خونه و مرغ و سالاد خوردم و سیر نشدم

راستی این پسر هم مسج داد که ویکندت چطور بود

منم یه ۲۰ دقیقه ای دیر جوابشو دادم اما وقتی دادم باز سریع سین کرد و جواب داد و کمی چت کرد باهام

گفت که ویکند مسافرت رفته بود

اینم از دلیل غیب شدنش

چی بگم والا

دیگه یه کمی کوچولو چت کردیم و دو تا دونه عکس از در و دیوار به هم فرستادیم و دیگه هیچی بدون خدافظی جواب همو ندادیم

نمیدونم خیلی عجیبه.از طرفی منطقیه که هیچ جای زندگی هم نیستیم و از طرفی با یک رشته نخ نازک ارتباطمون رو حفظ کردیم و چسبیدیم

نمیدونم چیه. امیدوارم اگه خیر توشه خوب پیش بره همه چی

خیلی خوابم میاد دارم پاره میشم

برم بخوابم

  • ۰ نظر
  • ۱۷ سپتامبر ۲۳ ، ۲۳:۵۵

1389 عجیبا غریبا

| يكشنبه, ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۳:۱۲ ب.ظ

این پسر خیلی عجیب غریبه

جمعه کلی حرفای قشنگ قشنگ بهم زد

اونوقت دیروز هیچ اوری ازش نبود

دیشب لینک یه آهنگ فرستادم براش فقط بعد از کلی وقت سین زد

همین

هیچ عکس العملی نشون نداد

بعد این تراپیست من میگه عیب نداره تو برو مسج بده

خب من دیگه مسج نمیدم که

مگه چسخل مسخلم؟

نمیدونم

شایدم دیشب جایی بوده

 درینک زده

یادش نیس

به هر حال

من که مسج نمیدم حالا حالاها بهش

  • ۱ نظر
  • ۱۷ سپتامبر ۲۳ ، ۱۵:۱۲