921_ری وایزِ داخلی
برای بار صد هزارم در یک ماه اخیر مقالهای که 5 فروردین استاد ادیت کرد و فرستاد رو باز میکنم و اینتروداکشنش رو با دقتی وصفناشدنی مطالعه میکنم و تو گویی که جان در کف دست دارم ... o_O
- ۰ نظر
- ۰۷ می ۲۰ ، ۱۳:۱۲
برای بار صد هزارم در یک ماه اخیر مقالهای که 5 فروردین استاد ادیت کرد و فرستاد رو باز میکنم و اینتروداکشنش رو با دقتی وصفناشدنی مطالعه میکنم و تو گویی که جان در کف دست دارم ... o_O
دیروز و امروز کلی کار کردم
دیروز کوکوی عدس پختم
ناهار میرزا پختم.
ظرفای افطارم که کلا من میشورم.
امروزم ادامه کوکو رو سرخ کردم. دو تا دونه کوچولو اسکمو آلوچه درشت کردم. برای سحری بابا کباب تابه ای درست کردم. ظرفارم که خودم شستم
ولا هیچ غلطی نمیکنم... نه درس. نه مقاله نه کارای مفید. فقط زندگیم شده روتین. نمیدونم کی میخوام به خودم بیام
دیروز کلی قارچ هم خریدم تا پنه بپزم... بگو پنه پختنت چی بود الاغ...
تازه شکلات تخته هم خریدم کوکی درست کنم :|||||||
امروز نوبت تمرین خواب راحته
اینقدر خوابم میاد که شروع راحت ترین خواب برام بستن اپ یو.گ.است
اینم از هنرنمایی امشبم
_ در جهت تمدد اعصاب🤦♀️
_ فردا صب قرار بود بابا ببردم یه سری کار اداری انجام بدم. چس کنو زدم به برقفتم نمیخواد.
دگمه غلط کردمش کجاست؟؟؟
سر افطار یه چیزی گفت به تیریش قبام برخورد
حتی چشمام اشکی شد
سریع خوردم اومدم اتاقم
یه ساعت بعد،
اومد سرمو بوس کرد
و بعدش برام یه ظرف میوه پوست کند آورد
یه ویش لیست مزخرف داشتم راجع به دوست پسر سابق
توی یکی از دفترام بود
مربوط به سال ۹۱
الان برداشتم اونو دارم خط خطی میکنم بندازم دور
اینقدر شکاکم که همینجوری نمیندازم دور
چه اسکلی بودم که واسه اون گامبو دو صفحه ویش لیست درست کرده بودم
مرتیکه خیکی هَوَل :|
حال روحیم داغونه. یه کوه از نفرت و بغضم
حالم از همه کس بهم میخوره
و سریع به گریه میفتم
و جایی رو ندارم که برم
و احساس تنهایی باهامه
و احساس پوچی
و احساس بی لیاقتی
نمیتونم پول آنچنانی دربیارم
(کمی دارم درمیارم البته)
و چی؟
و حس میکنم پروداکتیو نیستم
و همه اینا باعث میشه با کوچکترین جرقه ای به گریه بیفتم....
واقعا راهی هست من از این خونه برم؟؟؟
موهام داره میریزه و جز وحشت هیچ کاری نمیتونم بکنم.
الان سمت راست کلهام افتضاحه و پیشونیم داره همینطور پسرفت میکنه و بلند و بلندتر میشه و من غمگینترینم :(((((((((((
الان به کله کچلم روغن زیتون مالیدم و با پلاستیک پیچیدم بلکه هم فرجی بشه
ولی مویی که با اینهمه بلا بخواد بلند بشه و بمونه رو سر چه فایده ای داره؟
هم اتاقیایی داشتم که میرفتن حموم و میومدن با حوله جوری موهاشونو خشک میکردن که اگر من یک صدم این فشارو رو موهام میاوردم یه تار هم رو کلهم باقی نمیموند :<
تف توی این ژنتیک وامونده :(
حالا این شامپوی ضد ریزش کوفتی رو بزنم به کله وامونده ببینم چی میشه
خدایا موعه ها. همینم دریغ میکنی؟