۱۵۸۰ دوشنبه کاری و ویکند شلوغ
توی عنوان هی خواستم بنویسم آخر هفته، اما بعضی کلمه ها ترجمش برام یه طوریه و حق مطلبو ادا نمیکنه. مثلا آخر هفته برای من یعنی پنجشنبه و جمعه. در حالی که ویکند معنی شنبه و یکشنبه رو داره.
جمعه صبح سر کار دانشگاهم بودم که به شدت شلوغ بود و اصلا ننشستم. تا میومدم یه کاریمو انجام بدم صدام میزدن و همش در حال رفع و رجوع مشکلات بودم
بعد از میتینگ با استادم اینقدر احساس کلافگی میکردم. دفترچمو برداشتم و یه لیست از کارایی که باید انجام بدم نوشتم که هزار تاش شامل اپلای کردن برای ویزا و اسکالرشیپ و تی ای و این کارای بیخودی وقت گیر بود. قرار شد یه کار وقت گیر دیگه هم برای ریسرچم انجام بدم که خب اونم توی لیستمه. نشون به اون نشون که تو اتوبوس تو راه برگشت به خونه یه چیزی یادم افتاد دفترچمو درآوردم و یادداشت کردم که یادم نره 😐
پنجشنبه بلخره پرمیتم بعد از چهار ماه صادر شد و همخونم هم جمعه گفت که توی صندوقه و منم شنبه صبح نشستم به تکمیل کارام. یکمیشو البته جمعه تو آفیس انجام دادم، باقیشو شنبه صبح.
جمعه شب سر کار بودم تا ساعت ۱۰ و به شدت سرم شلوغ بود. الان یادم نمیاد اما میدونم که شلوغ بود! یه میز بزرگ داشتم اگه اشتباه نکنم. شب پرمیتمو گرفتم و اومدم خونه جنازه بودم چون رسما از ساعت هفت صبح کارم شروع شده بود و تا ده بدو بدو داشتم. فقط یه دوش سریع گرفتم و رفتم تو تخت
موقشنگ برام غذای مخصوص سرآشپزشو بار گذاشته بود ^_^ البته رسیدم سر کارم یه چیزی برای خودم سفارش دادم تا پس نیفتم تا شب. چون که حتی ناهارم نبرده بودم. یعنی لقمه نون پنیر گردوی صبونمو ظهر رسیدم پشت میز بخورم. اصن یه وعضی
شنبه موقشنگ ورکشاپ داشت از کله سحر رفت و منم پاشدم صبونه ای که برام درست کرده بود خوردم. بعدش با جو و شیر برای خودم صبونه خارجکی درست کردم و با دو تا دونه خرما خوردم. امروز یازده روزه که با خواهرم چالش نه به شکر افزوده گذاشتم و بیسکوییت و شیرینی و شکر و شکلات رو از رژیممون حذف کردیم. البته اولش خیلی سخته اما کم کم عادت کردیم. و باز این وسطا این هوس هی میاد و میره به صورت یه موج سینوسی.
بعد از صبونه نشستم چند تا ایمیل فرستادم و یکمی مدارک ویزامو درست کردم و برای یکی از تی ای ها اپلای کردم و از این جور کارای الکی پلکی حوصله سربر وقت گیر :|
بعد از ناهار که کارامو کردم و خواستم برم بانک موجودی بگیرم بذارم واسه ویزام. دیگه اینقدر کش داده بودم که دیر شد و نشد دوش بگیرم! اوبر گرفتم رفتم و از اونورم بدیو بدیو رفتم سر کار. بازم تا ۱۰:۳۰ شب سر کار بودم. یه میز گنده داشتم از مردای گنده که بچلر پارتیشون بود و کلی خوردن و منم فروختم و حسابی پول درآوردم🤗 البته مث فرفره در حال بدو بدو و سگ دو زدن بودم. اینقدر ازم راضی بودن که روی تیپ اتومات بازم تیپ دادن بهم. خیلی چسبید وقتی منیجرم بهم گفت خیلی تو کارت بهتر شدی و اینا
منم بهش گفتم من تو زندگیم همیشه سفره رو برام پهن میکردن برم ناهار و شام بخورم و این کارا رو نکرده بودم. گفت به من ربطی نداره تو داری پی اچ دی میخونی و باهوشی و باید از پس اینم بربیای :|
این روزا اینقدر له و خستهم که با خودم همش به اون روزی فکر میکنم که یه شغل واقعی درست درمون پیدا کنم و دیگه مجبور نباشم صد جا سگ دو بزنم و مث اسب توی رستوران کار کنم. فکر کردن به اون روز زنده نگهم میداره. البته امیدوارم شغل واقعیم جوری نباشه که اینقدر فشار و استرس روم باشه که بخوام برگردم به همون شغلای الکی پلکی سابقم!
خلاصه شنبه هم له و داغون رفتم خونه و سریع دوش گرفتم و خواب
یکشنبه صبح البته دیگه دم دمای ظهر بود موقشنگ رفت خرید مایحتاج و من به ادامه کارای چرت و پرتم رسیدم
یه یه ساعتی وقت سر سفارش دادن کرم و ات اشغالایی که برسه به سقف ارسال رایگان آمازون گذشت
یه اپلیکیشنی دارم که با اسکن بارکد هر محصول بهت یه آنالیزی از محتویاتش میده و درصد این که چقدر اون محصول سلامت یا غیرسالمه
همین زندگی رو کوفت من کرده. دیروز یک ساعت خمیر دندون سرچ میکردم. بعد بارکدشونو باید پیدا میکردم، در نهایت میدیدم امتیاز پایینی داره و بیخیالش میشدم. در پایان نتونستم خمیر دندون سفارش بدم :| حالا باید حضوری برم و یکی یکی اسکن کنم و بخرم
داشتم میگفتم... یکشنبه هم بعد از این کارا و آماده کردن فایل نهایی ویزام، با مایه نیمه آماده ماکارونی که از قبل پختم و فریز کردم یه ماکارونی پیچ پیچی بار گذاشتم و دوش گرفتم و حاضر شدم. موقشنگ برام دو تا هات داگ کاسکو آورد 😋 یکی و نیمشو خوردم و بعدش رفتیم یه ظرف پایه دار کیک خریده بودم با یه لباس تو خونه ای داغون پس دادم و یه ظرف بزرگتر خریدیم جاش. یه پنج دیقه وقت اضافی داشتیم رفتیم موقشنگ چند تا کت پرو کرد و دیگه بازم بدیو بدیو منو رسوند سر کارم
در پرانتز اشاره کنم که دلم یه دونه از این ربدوشامبرای نرمولک پشمالو میخواد. باید برم والمارت ببینم چی داره. چون قیمتش مناسبه! الان آنلاینم نگاه میکنم.
یکشنبه خلوت بود و فقط من بودم و دیگه تا نه کارم تموم شد موقشنگ اومد دنبالم و برگردوندم خونه
شب به جمع آوری وسایل و آماده کردن کوله پشتی و غذا و اینا گذشت و امروز که از ساعت هفت صبح در محضرتون هستم از سر کار دانشگاهم! فردا هم همین رواله! 8 شروع میشه کارم
دیشب بلخره ویزامو سابمیت کردم و امروزم سابمیتای باقیمونده رو انجام دادم و هزار تا نامه ای که باید مینوشتمو نوشتم و کلی از لیستم خط خورد الحمدلله
الان فقط یه سری تمدید مدارک منقضی شدم مونده که باید حضوری انجام بدم. میخوام بشینم سوالای گواهینامه رو بخونم و امتحانشو بدم بره پی کارش. البته باید تمرین رانندگیمو هم شروع کنم
مشحص بود چقدر روزای شلوغ پلوغ و درهم برهمی داشتم؟ به همین درهم برهمی این پستم!
فعلا همینا. بعد از ظهر یکمی درس میخونم و بعد میرم باشگاه و خونه، شایدم یه راست برم باشگاه و خونه و بعد درس بخونم 🤷🏻♀️
- ۳ نظر
- ۲۰ اکتبر ۲۵ ، ۱۰:۴۳