آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۶ مطلب در فوریه ۲۰۲۵ ثبت شده است

1547 در راستای مهندس شدن

| چهارشنبه, ۲۶ فوریه ۲۰۲۵، ۰۱:۰۴ ب.ظ

دوشنبه صبح با موقشنگ اومدم دانشگاه

ساعت 8 مراقب امتحان استادم بودم. بعدشم میتینگ داشتیم با دانشجوی آندرگرد که قراره توی پروژه من کمک کنه

بعد از اون رفتم آفیس و یکمی کار کردم. ظهر نوبت دندونپزشکی داشتم و بازم دم و دستگاه گرفتم واسه دندونام. 6 تای دیگه که میشه معادل 2 ماه از عمر ناقابلم

بعد این دکتر دیو...ث قیافه گرفته بود که نیازی نداری و این حرفا

بعد از اونجا برگشتم آفیس و یکمی درس خوندم و ومطالعه کردم و موقشنگ از سر کار اومد دنبالم که برسوندم خونه

وقتی دید منو گفت وای چقدر خسته ای و منم بهش گفتم دارم پریود میشم

بهم گفت بریم برات یه کیکی چیزی بخرم؟

گفتم نهههه.... چرا؟ گفت آخه امروز برات سخت هست به اندازه کافی، یکمی راحتش کنیم

نمیرم من یعنی؟

منم ازش عذرخواهی کردم و گفتم فکت یو شود نو ابوت می این که دم پریود بداخلاق میشم و شنبه فهمیدی و منم نگفتم که بداخلاق نیستم

خلاصه رفتیم و واسم یه تارت بروله خرید و خوردمش و رفتم خونه

خیلی وایب دوس پسر آگاه داد این حرفش و من اشکی شدم

فک کنم شام قیمه خوردم و یکمی لش کردم

 

دیروز همچنان در پروسه تلاش برای پریود شدن بودم. اما یه شیفتی داشتم که به گه کشیده شد بخاطر اینکه ظهر با استادم قرار بود بریم آزمایشگاه همکار و اونم به گه کشیده شد و رفتم ناهار وسطش گفت بیا و باز ناهارمم خواست به گه بکشه که نذاشتم. دیگه بعد از دو ساعت بلخره اون میتینگه انجام شد

بعدش برگشتم آفیس یکمی و ساعت 5 اینا اومدم خونه

سر راهم باقلوا دیدم خریدم. بلوبری و بیسکوییت هم خریدم

رفتم خونه از همشون خوردم به همراه پفک و بستنی با نون کریسپی

شب هم قرص خوردم خوابیدم

 

امروز صب دیگه بلخره رسما پریودم اومد و بازم حالم خوب نبود یکمی. یه قرص دیگم خوردم و صبونه و الانم دانشگاهم در خدمت شما

البته در خدمت اینا

شب کلاس ورزشمونه با موقشنگ و ناهارم نیاوردم. بنابراین میرم خونه و قیمه میخورم ^_^

الان موز همراهمه و بلوبری و بادوم هندی و درختی به همراه باقلوا که دیرتر با چای بخورم

چاکر همگی ^_^

 

راستی یادم رفت اینو بگم. دیروز ایمیل EITم اومد. انجینیر این ترینینگ

توی لینکدین زیر اسمم این عنوانم اضافه کردم. اما به اسمم اضافه نکردم. یکمی خز بود به نظرم

اما اثر دوپامینش کل روز موند برام ^_^

1546 آخر هفته، کار، خرید، برنامه ریزی و غیره

| يكشنبه, ۲۳ فوریه ۲۰۲۵، ۰۶:۳۱ ب.ظ

دیروز شنبه کاری من بود. 

صب میخواستم ورزش کنم که دیدم دم و دستگاه خاصی نیاز نداره و تو خونه انجام دادم. کجدار و مریز. ولی خب انجام دادم. با اینکه خیلی هم سختم شده

بعدش دوش گرفتم و ماهی و پلو گذاشتم واسه ناهار

ساعت 1:30 هم رفتم سر کار تا نزدیکای 6

اومدم خونه کلی خسته و گشنه بودم. یکمی میوه و چیپس خوردم و بعدش موقشنگ اومد دنبالم بریم ماشین لباسشویی ببینیم. آخه ماشین لباسشوییش خراب شده

بعد از اون رفتیم مال نشستیم اسکیت بازی بقیه رو نگاه کردیم و بعدشم رفتیم یه فروشگاه گروسری که تا 11 شب باز بود رو چک کردیم و بعدشم منو آورد خونه

اینقدر گشنم بود که شیر خوردم با گرانولا 

یکمی با خواهرم حرف زدم و خوابیدم

پی ام اس شدید هم هستم و موقشنگ از پشت تلفن فهمیده بود که اخلاقم بده و هی میگفت حس میکنم حالت گرفته است و این حرفا

 

یه مدتیه شبا همش بد میخوابم. نصفه شب بیدار میشم دیگه خوابم نمیبره هی اینور اونور میشم. الان 2-3 شبه که اینطوری شدم. البته گرمم که میشه اینجوری میشم. پنجره رو فک کنم باز نذاشتم دیشب

صب پاشدم صبونه تخم مرغ آب پز خوردم و هرچی منتظر شدم همخونم بیدار نشد. ساعت 10 بود که میکسر (چیه اینا که باهاش شیرموز درست میکنن؟) روشن کردم و پروتئین قاطی شیر کردم ریختم تو ماگم و رفتم باشگاه

باشگاه به شدت نفسم درومد. خیلی نفسگیر بود. اما 70 دقیقه ورزش کردم و بعدش رفتم خرید میوه و سبزیجات و مرغ هم خریدم. رایس کیک که نمیدونم به چه دردی میخوره هم خریدم. شاید برای صبونه بد نباشه. یا حتی میان وعده

نون Sourdough خریدم که تعریفشو شنیده بودم و ظاهرا شکر نداشت الحمدلله!

روم به دیوار بیسکوییت و پفک هم خریدم. یه دفترچه گوگولی خریدم که از این به بعد برای روزهام برنامه ریزی کنم. دیگه چی گرفتم؟ 

آها، یه چیز جالب که یه اپ هست به اسم یوکا فک کنم، دو ساعت خریدام وقت گرفت. چون که با اون اپ بارکد همه چیز رو چک میکردم و بهم میگفت که اون محصول خوبه یا بد. مثلا میخواستم سوسیس اینا بخرم که گفت بده منم گذاشتم سر جاش ^_^

سر راهم یه دوتا ظرف غذای شیشه ای خریدم که هم جمع و جوره تو کیفم و هم اینکه فردا میخوام واسه موقشنگ قیمه بکشم برای ناهارش. امیدوارم رژیم نباشه

اومدم خونه و سریع همون حین که مرغا رو بسته بندی میکردم یه تیکه واسه ناهارم با زعفرون مزه دار کردم و پیاز هم گذاشتم سرخ شه برای قیمه

بعدش تا گوشت سرخ بشه منم ناهارمو مرغ هواپزی خوردم و بعدشم دیگه قیمه بارگذاشتم و دوش گرفتم و الانم اینجا نشستم

فردا صبح زود باید برم دانشگاه و بعدش هم یه جلسه و بعدش هم نوبت دندون دارم. دوباره برمیگردم دانشگاه تا درس و کار انجام بدم

حتما و قطعا برنامه ریزی هم خواهم کرد.

این از این آخر هفته ما!

راستی میخوام بگردم دنبال قرص برای ریزش مو. نمیدونم چی چی بگیرم. اگر کسی چیزی بلده بهم بگه

۱۵۴۵ مهمانی ایرانی

| شنبه, ۲۲ فوریه ۲۰۲۵، ۰۱:۵۳ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۲ فوریه ۲۵ ، ۰۱:۵۳

1544 تنقلات

| چهارشنبه, ۱۹ فوریه ۲۰۲۵، ۰۴:۵۹ ب.ظ

ای کاش خوراکیای ایرانمو داشتم

دلم چقدر نون برنجی یا خرمایی میخواست با چاییم بخورم

یا حتی تخمه ای که خریده بودم و نشد بیارم :(

الان دلم حتی خواست پاشم حلوا بپزم :(

هعییییی خدا :(((((

چقدر دلم برای رشته خوشکار تنگ شده :(

1543 ولنتاین و سفَرَک!

| سه شنبه, ۱۸ فوریه ۲۰۲۵، ۰۸:۱۵ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۸ فوریه ۲۵ ، ۲۰:۱۵

۱۵۴۲، تولدم

| شنبه, ۸ فوریه ۲۰۲۵، ۱۱:۴۶ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۸ فوریه ۲۵ ، ۱۱:۴۶