آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۱۵۰۰ کشف امروزم

| چهارشنبه, ۸ می ۲۰۲۴، ۱۲:۰۴ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۸ می ۲۴ ، ۰۰:۰۴

۱۴۹۹ بگو که خوبی و رشت بی دلیل می‌بارد

| دوشنبه, ۶ می ۲۰۲۴، ۱۱:۵۰ ب.ظ

امروز اینجا رشت شده

چه بارونی اسماعیل

عصر رفتم یکم میوه و تنقلات خریدم. دیگه هیچی تو خونه نداشتم. حتی یه موز!

 برای فسقلی دوستم یه لباس و برای خودم هم یه سوتی.ن خیلی گوگولی خریدم.

از موقشنگ و پیامهای طولانیش خبری نیست

هوا عالیه. بارون برام مث خود بهشته ^_^ 

و این بارون دلیل حال خوب امروز منه :)

کاش همیشه بارون میبارید

همین!

1498

| يكشنبه, ۵ می ۲۰۲۴، ۰۴:۳۶ ب.ظ

بدنم را شستم

خط چشم کشیدم و بعد دیدم که خانم رییس پیام داده که اگر بخوای میتوانی امشب را آف باشی

روی هوا این پیشنهاد را گرفتم و تشکر کردم

سریع چمدان کری‌آنم را آوردم و حالی کردم و یک لیست از روزهای مسافرتم نوشتم. هفته بعد پنجشنبه میروم به کنفرانس و بعد از آن به دیدار دوست قدیمی کارشناسیم

فهرست روزها را نوشتم و اسامی لباسهای انتخابی ام را طوری نوشتم که بتوانم با سه دست شلوار و بلوزهای مختلف و دو جفت کفش یک هفته را دوام بیارم

مهم بلوز و تیشرت هست که زود کثیف میشه و بوی عرق میگیرد

حالا یکم خیالم راحت هست که هر روز چه میخواهم بپوشم

الان گرسنه ام

دلم میخواد چای بخورم با یک چیز خوشمزه، شاید نان و کره لوتوس

دوباره اما رژیم قند را شروع کرده ام. دلم نمیخواهد

اما قرار شد پایبند باشم

دلم چیز خوشمزه با چای میخواد

از صبح نشسته ام پای پاورپوینت و فقط دو تا اسلاید را بهتر کردم. نه که از صفر شروع کرده باشم

باید باز هم بنشینم پای کار

موقشنگ بهم پیامهای طولانی و خیلی خیلی طولانی مینویسد. با خودم فکر میکنم نکند خل وضع باشد؟ تا حالا پیامهای به این بلندبالایی در عمرم ندیده‌ام! اسمسهای چندین پاراگرافی و بلند. خیلی عجیب است. شاید یک تخته‌اش کم باشد. نمیدانم!

من هرکار کنم پیامهام بلند نمیشوند. ولی خب سعی میکنم طولانی تر از حد معمول برایش بنویسم

هر روز پیام نمیدهیم. اما هر چند روزی پیامی رد و بدل میشود.

این هفته فکر کردم که گوستم کرده اما گفت که مریض شده. از من پرسید که حالم چطور است و من گفتم خوبم. گفتم نباید کاپشنت را که بهم دادی میگرفتم. گفت که نه، اصلا سردم نبود، از سر کار و از همکارم مریض شدم

همممم

روز ابری قشنگیست

امیدوارم که تا شب اسلایدهای پرزنتیشنم به جای خوبی برسد. دل به کارت بده آسمان

1497 شرح ما وقع 3

| دوشنبه, ۲۹ آوریل ۲۰۲۴، ۱۲:۱۰ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۹ آوریل ۲۴ ، ۰۰:۱۰

1496 سوالاتی برای درگ عمیقتر

| شنبه, ۲۷ آوریل ۲۰۲۴، ۰۳:۳۳ ب.ظ

فردا قراره دوباره با این پسر موقشنگ برم بیرون و دیگه به نظرم وقتشه که بفهمم هدفش از این ارتباط چیه

فقط نمیدونم چطوری بپرسم

دوس ندارم من اونی باشم که اول همه چیو جدی میگیره

اما از طرفی هم دوس ندارم الکی وقت و انرژی بذارم و دیر یا زود وابستش شم

دارم گوگل میکنم سوالا رو میخونم

اما از یه طرف شیطونه میگه مستقیم بپرسم دنبال چی ای از دیدن من و بیرون رفتن با من؟

نمیدونم

دیشب بهش مسج دادم و گفتم بلخره این هفته سخت تموم شد

بذارین این که چطور گذشت رو بعدا اضافه کنم خب... 

 

1495 Red Flag Alert

| سه شنبه, ۲۳ آوریل ۲۰۲۴، ۱۰:۰۳ ب.ظ

آیا شما هم رد فلگ آلرت دارید؟

مثلا وقتی یکی یه رفتاری ازش سر بزنه به خودتون میگین بیب بیب بیب حواست باشه این رفتار این آدم رد فلگه و مراقب باش؟

خودم مثلا وقتی یکی از آدمی که یه روزی باهاش صمیمی بوده و با شدت ازش حمایت میکرده یهو بیاد شروع کنه به پشت سرش حرف زدن و بدگویی کردن این برام چراغ قرمزه که این آدم نرمال نیس. مثلا میتونه بد نگه پشت سرش و فقط بگه که ما دیگه با هم مثل قبل نیستیم یا رابطمون کم شده. همین کافیه

(الان داشتم فک میکردم من این کار رو کردم؟ جز در مورد ر نه)

مورد دوم وقتی موقشنگ بهم گفت که من دوس ندارم جای تکراری برم و همش دوست دارم جاهای جدید برم یه آلرتی توی مغزم روشن شد که آیا با آدمها هم همینطوره؟ آیا آدمی که تکراری بشه براش رو میذاره کنار؟ باید ازش بپرسم

و البته خیلی موارد دیگه

شمام بگین اگه حالش بود :)

۱۴۹۴

| سه شنبه, ۲۳ آوریل ۲۰۲۴، ۰۹:۵۲ ق.ظ

اونی که دوسش داریم دوسمون نداره

اونی که دوسمون داره دوسش نداریم

اگه تا آخرش دیگه هیچوقت عاشق نشم چی؟🫠

1493 دیت 2 با موقشنگ + اصلاحات

| يكشنبه, ۲۱ آوریل ۲۰۲۴، ۱۰:۱۷ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۱ آوریل ۲۴ ، ۱۰:۱۷

1492 پنجشنبه امتحانی و پیپری

| پنجشنبه, ۱۸ آوریل ۲۰۲۴، ۱۰:۵۶ ب.ظ

با اینکه وسط هفتس و همش دویدم و دویدم و فردام باید صبح زود پاشم تا بدوام دنبال کارام دلم خپاست امروز رو بنویسم 

اولا که بسیار انسان کندی هستم و الان یک هفته هست که دارم یه مقاله لیترالی دو صفحه ای را مینویسم که اونم امروز خیر سرم با هزار کمک از چت جی بی تی رسوندم دو ساعت قبل از میتینگ برای استاد اپلود کنم که بتونم چهارتا سوال بپرسم ازش

بعدش رفتم پیشش گفت نشد بخونم اما همونجا جلوم باز کرد مقاله رو و هی ایراد گرفت یعنی به خودم میگم اینقدرم از کارم راضی بودم خیر سرم. البته نکته مثبت ماجرا این که اول اون کامنتاشو گفت و بعدش من به نوتهام نگاه کردم که چیزایی که میخواستم بپرسم رو ازش بپرسم که دیدم دقیقا به تک تک اونا که نوشته بودم بپرسم اشاره کرد و جواب داد. یعنی در واقع میدونستم چه گندیهایی زدم و هرچی ایراد گرفت خدایی به حق بود. اما من حال ندارم اصولا و انسان گشادی هستم. بگذریم از خودسرزنشگری امروز، یه کار مفیدی که انجام دادم و کلی با خودم حال کردم این بود که کلید سشوارم خراب شده بود و با خودم بردم آزمایشگاه و بازش کردم بستم درست شد. پلی خب اسما تعمیرش کردم و کلی حال کردم با خودم، فقط قالب بدنش جانمیخورد بردم افیس دوست هندیم کمکم کنه که اونم نتونست خودم کرفتم ور رفتم درستش کردم. بعد پسره رو با خودم بردم که روشنش کنم اگه اتیش گرفت این حداقل خاموشش کنه. گفت چرا اتیش بگیره اخه! گفتم چون من درستش کردم و به من اعتمادی نیست :)))))

بعدش هم رفتم باشماه و یک ساعت ورزش کردم و بسیار خرسندم که به تنبلی غلبه کردم. چون صب ۶:۳۰ پاشده بودم و از ۷ دانشگاه بودم و خیلی خسته بودم. اما باشگاهمو رفتم. این روزای آخر ترم به شدت شلوغه و موقع امتحاناس و هی کار کار کار

دیشب فری گفت آخر هفته بیا یه کار کنیم گفتم نمیتونم.واقعا معاشرت با آدما هم زمانبره 

امروز شیفت فردام جابجا شد و تو باشگاه دیدمش برای فردا عصر باهاش قرار گذاشتم. حالا الفی هم میگه که شب بیاین خونه ما. مگه جرات دارم نرم؟ گفتم بعد از اون میام پیشتون. والا چه کنم 

 فری دوباره اپ دیتینگشو راه انداخته و وقتی با پسرای ایرانی مچ میشه اسکرین شات میفرسته برای من و من هرچی آمار دارم بهش میدم. اینقدر سمی میشیم و میخندیم. مسخره بازی رسما :)) بعد واسشون اسم هم میذاریم. امروز ازش جدا شدم رفتم ورزش کنم یکیشونو دیدم بهش مسج دادم که پسره اینجاس. بهم گفت ازش عکس بگیر بفرس. گفتم نمیتونم من از این کارا خدایی عکسو هیچوقت نمیتونم :))

اومدم از دانشگاه ساعت هشت بود رفتم حموم و ماسک گذاشتم رو صورتم. دیگه چی؟ شام آش عدسی داشتم که خوردم به همراه یه سیب زمینی کوچولو که انداختم تو ایرفرایر با یه ذرت که چند روز پیش خریدم. ذرته خیلی فلفلی شد ولی دیگه خوردم، از غذا هم احساس توجه به خود گرفتم 

به موقشنگ هم مسج دادم برای شنبه که یکی از گزینه هایی که داده بود رو انتخاب کردم. حالا نمیدونم کجاس

راستی دلم میخواد کیبورد بخرم. یعنی ارگ، دلم میخواد موسیقی تمرین کنم و یاد بگیرم، نمیدونم میشه ارگ رو با هدفون گوش کرد یا نه چون با وجود همخونه نمیتونم هروقت بخوام تمرین کنم :|
ساز خودمم که نیاوردم از پیانو هم هیچی نمیدونم، نمیدونم بشه خودم یاد بگیرم یا نه. ولی یه دست دوی قیمت پایین تقریبا پیدا کردم ببینم میشه بگیرم؟ اون سر دنیاس

انگار که من جقدر وقت آزاد دارم. اگه اینستا نباشه البته خیلی دارم

الان یه دو صفحه کتابم بخونم دیگه میشم فرهیخته ترین انسان جهان

ماچ به کله های شما :*

1491

| سه شنبه, ۱۶ آوریل ۲۰۲۴، ۱۰:۰۸ ق.ظ

این پسره دیشب مسج داد که برای ویکند برنامه بذاره. اول اومدم قبول کنم. بعد گفتم چه خبرته هول شدی؟ صبر کن زن

خلاصه که گفتم بذار ببینم آخر هفته‌ام چجوریه بهت میگم

یه کمی هم به نظرم پررو اومد. بهم چند تا آپشن داد که آخریش این بود که میتونیم بریم یه trip کوتاه. فک کنم منظورش اطراف شهر بود. بعد خودش جواب خودشو داده بود که احتمالا با توجه به اینکه نیاز به اسپری خرس داری کنارم توی ماشین بشینی این درخواست یه خورده براش زود باشه. خوشم نیومد از این حرفش. خب اگه که میدونی زوده و منم قبول نمیکنم چرا میگی پس؟ میخوای بهم حس بچه مثبت بدی که برای اثبات اینکه کولم قبول کنم؟

منم قبول نمیکنم

پررو

حتما دفعه بعدی میگه بیا درت بذارم اما احتمالا یه کمی زود باشه قبول نکنی منم بگم نه نه جناااب بفرما بذار درمون😏

اینم شانس مایه