377
فایل باز تو ذهنم زیاد دارم که نمیذاره بنویسم.
خدا رو شکر یکی دو روزه با پاک کردن اینستا از رو گوشیم تمرکزم به طرز قابل توجهی بالا تر رفته و واقعا میل و کششم به اینستا کم شده. در عوض همون میل و کشش بین بلاگستان و تلگرام تقسیم و به همون نسبت زیاد شده! جدا ازشوخی خوبه ندیدن زرق و برق الکی و نرسیدن اون هجمه اطلاعات فوق بلا استفاده وغیر ضروری به مغز
کار فراوون و حرف زیاد
از شاگرد جسور و خود برتر بینی که دیروز سر کلاس شروع کرد به تذکر دادن به من و منم از پس فردا ایگنورترینش خواهم کرد بگیر تا فردا ساعت یازده که باید با استاد تماس بگیرم و کتابی که برای نرم افزارم باید بخرم و هلپ کتیایی که پیداش نیس و فاینال پنجشنبه و آزمونای فردا و پنجشنبه و مصاحبه کاری پنجشنبه و .... اوه
تازه باید واسه شنبه بچه ها هم سوال میدترم طرح کنم. امتحان دان یک اواخر این ماه و لباس ورزشیم هم که داغونه روی هم نزدیک چهارصد تومن میشه. بعد مامان میگه که تو همش ناله بی پولی داری. یعنی نداشته باشم؟ آموزشگاهها هم که آخرش که آبا از آسیاب افتاد میدن.
راستی.... دیروز جناب پارتنر(حالا یکم نمیخوام بگم خان، کلی فشار آوردم تا اسم جدید واسش پیدا کردم) یه حرفایی زد که از شادی در پوستم نمیگنجیدم. شاید در حد حرف بوده باشه فقط، اما همین که دیدگاهش فلکسیبل شده و به تغییر فکر کرده برام کلی ارزش داره. بماند که تو موقعیتهای مختلف(حتی تو دسشویی) خودمو در شرایط جدید آینده تصور میکردم و کیفور میشدم. خدایا خودت راه درست و صلاحتو به سمت ما بچرخون؛)
- ۰ نظر
- ۳۱ اکتبر ۱۷ ، ۱۵:۰۵