آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۳۱ مطلب در نوامبر ۲۰۱۹ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۳ نوامبر ۱۹ ، ۱۳:۵۸

۸۲۳

| جمعه, ۲۲ نوامبر ۲۰۱۹، ۰۳:۳۹ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۲ نوامبر ۱۹ ، ۱۵:۳۹

کراسان چیه؟ ما خودمون فطیر شکلاتی داریم!

| جمعه, ۲۲ نوامبر ۲۰۱۹، ۰۷:۰۱ ق.ظ

و حتی خرمایی!

با این پچ پچاشون...  اصلا از اولشم از پچ پچ خوشم نمیومد. چیه این. از دیشب با کلی ذوق دنبال وقت مناسب چایی‌ام که بخورمش. اونوقت الان که با کلی دنگ و فنگ توی لیوان دمنوش چایی دارچینی دم کردم، انگاری یه ذره شکلات از کنارش رد کردن. یادم به فطیر شکلاتییایی افتاد که از نونوایی تازه و داغ میخریدم. والا شکلات ازشون چکه میکنه. چیه این؟ دیگه نمیخرم

821

| پنجشنبه, ۲۱ نوامبر ۲۰۱۹، ۰۲:۴۱ ب.ظ

خب امروز رفتم آزمون و باید بگم که کل پروسه رفت و آزمون و برگشت ۸ ساعت طول کشید. یعنی ۱۲.۳۰ از خونه زدم بیرون از ۸ گذشته بود که رسیدم خونه. این بین دو سه تا دوست هم پیدا کردم. از جمله آقای راننده اسنپی که خودشم امتحان داشت. برگشتنی هم زنگ زدیم بهش و با هم دسته جمعی برگشتیم! 

تو راه برگشت کلی هم خندیدیم‌. اومدنی مامان کلی زنگ زد بهم و دیگه آخرش عصبی شدم هی ریجکت کردم. کیف نبرده بودم و واقعا اعصابم خورد میشد با یه پوشه تو دست و چتر اون یکی دست گوشیمم الکی زنگ میخورد بازم رفتارهای تسلط گرانه خودش بر من رو داره. اصلا دوست ندارم اینقدر چک بشم.

 اومدنی به خونه واسه خودم جایزه خریدم‌. یه چیپس و یه کراسان. البته باید راجع به زیرو ویست و حس بدی که از خرید این چیزا پیدا میکنم هم بگم. 

صب قبل رفتن یه ریدینگ زدم. ۶ شدم. الانم قبل خواب لغات سکشن ۱ رو چک کردم. فقط هم خوردنی دم دستم بود نمیتونستم تمرکز کنم. با بادوم زمینی و چیپس و ماست و پرتقال میشه درس خوند آخه؟

از پریشب رو تشک تختم تشک زمینی خودمم انداختم و آخ که چقدر بهتر شده‌. هم نرم تره و هم گرم تر!

دیگه چی؟ کلا یبس و بی اعصابم. به اهل بیت گفتم کسی سمتم نیاد

آها. امتحانم راحت بود‌. گفتم کاش میخوندم. ولی خب .... نمیدونم چه غلطی میکنم. اومدم هم کلی سر بابا غر زدم که تقصیر تو بود که ۸ ساعته زیر بارون تو این سرما علاف شدما‌....

یه سری سوالارم شانسی زدم. یعنی آدم شانسی که نیستم. خوندم و با احتمال بالا و توکل بر خدا زدم. همینجور الکی. گفتم یه بارم این مدلشو امتحان کنم. البته این ریسکی ترین جواب دادن عمرم بود

شب برای بابا یه لیست نوشتم و دونه دونه براش توضیح دادم و چسبوندم به دیوار اتاقش‌. باشد که رستگار شویم

امروز خیلی دلم واسه دانشگاه گرفت. واسه اون دوران. تو راهرو که نشسته بویم و داشت غروب میشد یاد میان ترم اس‌تا.ت.یکمون افتادم که دقیقا همین تایما بود. همون جا. چقدر اون روز ناراحت بودم از سوالی که از استاد پرسیده بودم! یاد ایام بخیر

امشب به مح هم اتاقیم هم اسمس دادم و حالشو پرسیدم. البته اولش خیلی حوصله داشتم ولی آخر اصلا حوصله نداشتم و زود فسنجانش کردم مکالمه رو😁😁😁

امان از همسایه کودن. و الامان تر زمانی که فامیل هم باشن. به نظرم هیچوقت با فامیل تو یه محل و حتی یه خیابون نباید زندگی کرد

عنوان پست:شلم شوربا!!!!

۸۲۰

| چهارشنبه, ۲۰ نوامبر ۲۰۱۹، ۱۰:۲۲ ب.ظ

تو این سرما که سگ از لونش‌ بیرون نمیره، سر ظهر باید الکی بکوبم برم امتحان بدم. امتحانی که نه خوندم و نه اصلا احتمال قبول شدنم هست.

شدوعینگ یا تمرین پرتاب تف!

| سه شنبه, ۱۹ نوامبر ۲۰۱۹، ۱۰:۲۶ ق.ظ

یه نیم ساعت شدوعینگ کردم کتابم کامل خیس از تف شدlaugh

تنگی نفس ناشی از یک ریز صحبت کردن که بماند!

۸۱۸

| دوشنبه, ۱۸ نوامبر ۲۰۱۹، ۱۲:۱۱ ب.ظ

نگران ایمیلهایی هستم که به استادا فرستادم. 

اگه یکیشون منو به دانشجویی قبول کرده باشه چی؟؟؟؟ چطور بفهمم حالا؟frown

 

 

 

817

| جمعه, ۱۵ نوامبر ۲۰۱۹، ۱۱:۴۳ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۵ نوامبر ۱۹ ، ۱۱:۴۳

816

| جمعه, ۱۵ نوامبر ۲۰۱۹، ۰۲:۴۴ ق.ظ

آقا دیروز ایمیلا رو که فرستادم یه پروفایل ویو تو لینک....دی.ن داشتم ازشون. همون تایم. خیلی برام امیدوارکننده بود! برای همین تا ۳ شب نشستم یه بیست سی تا استاد پیدا کردم. امروز بهشون میل میفرستم

دیروز روز پوچی بود. بجز ایمیل و اینا هیچ کار مفیدی نکردم. در واقع گوشی جدید منو از زندگی انداخته. نه که گوشی نداشتم موشک هوا میکردم واسه اون.... خلاصه عصری رفتم باشگاه و با بچه ها کار کردیم. 

بذار کارهای مثبتمو بگم. همش منفی بین نباشم. دیروز صبونه رو با گوش کردن به اخبار انگلیسی خوردم. قبل ناهار ۲۳ دقیقه یوگا کار کردم و عصر هم به طور مفید ۴۵ دقیقه ورزش و نرمش کردم. ایمیل فرستادم به ۸ نفر و یه لیست هم آماده کردم برای حداقل ۱۰ نفر دیگر هم بفرستم. و اینکه یک نفر دیروز علاوه بر ایمیل رزومه ام رو هم باز کرد و این خوشحال کننده است خب! اینا همش مثبته دیگه. علی برکت الله!😊😊😊

 

 

***دیشب خواب دیدم ساعت ۳ صبح استاد بهم مسج داده که آشغالا لیاقت نداشتن. و خب این یعنی مقالم ریجکت شده بود‌‌ بعد من اینو ساعت ۵ صب دیده بودم و جوابشو دادم. یادمه زیاد عصبانی نشده بودم اما اون بلافاصله آن شد و جوابمو داد. ۵ صب😁😁یادم باشه صدقه کنار بذارم!!!!!!!!!!😶

۸۱۵

| پنجشنبه, ۱۴ نوامبر ۲۰۱۹، ۰۹:۳۸ ق.ظ

به هشت تا استاد ایمیل زدم. برم حموم بیام مثلا ۷ تاش جواب داده باشن angel