آقا یه چیز عجیب! چطور ویروس همینجوری به همه چیز میچسبه، اما برای اینکه برش داری باید حتما آب و صابون و الکل و ضدعفونی و زهرمار داشته باشی؟ قاعدتا برای اینکه ب سطحی بچسبه هم باید با چسب بچسبه، وگرنه به این راحتی بچسبه باید به همون راحتی هم جدا بشه!!!! 🧐🤔
*** بعد از کار توی معدن سخت ترین کار زندگی با پدر و مادره به نظرم &&&
دیشب یادم رفت بالشی که بغل میکنمو با خودم ببرم تو تخت. نصفه شب پاشدم دیدم گاویو بغل کردم
جالبتر اینکه صب پاشدم دیدم شوتش کردم اینور. فک کنم از بس پشمالوعه گرمم شد عصبی شدم
#خدا وکیلی مو به تنم سیخ شد از این شجاعت تغییر بزرگشون
بنویسم دوباره؟
تمام عمر و زندگی و هوش و حواس من پای تلگرام و اینستا هدر شده
اینقدر که عمرم در روز پای اینا هدر میشه افسوس داره بخدا
ولی جلوشو نمیگیرم
در حاای که باااآاااید بگیرم
مث باتلاق توش فرو میرم
وقتی توی اونام انگار برام ریدن. در صورتی که نریدن
فکم به شدت درد میکنه و دچار خستگی شدیدیه. اون هم به خاطر اینکه ناخودآگاه زیاد دندونامو رو هم فشار میدم. خدا میدونه شبها چقدر دندون قروچه میکنم یا نه...
امروز تنها نکته مفیدم پیاده روی یک مایل و ده دقیقه دوچرخه بود. اونم نمیکردم انگل خالص بودم.
درباره درس هم فقط یه تیکه رایتینگ خوندم. یه دونه هم نوشتم. یه پارتنر دختر پیدا کردم بدک نیست. قرار شد هفته سه روز. ۳۰ تا ۴۵ دیقه شبا بحرفیم. ببینم چطوره. خوب بود نگهش میدارم. نبود رد میکنم بره
فردا پنجشنبه س و تعطیله. البته صبح باید یه سر برم مغازه. اونم در ازای ۵۰ تومن از بابا🙄 ۴۵۰ کم دارم برای ثبت نام. امروز ۳۱۰ از تو کشوهام پیدا کردم. البته یه مقداریش پول نوعه که دلم نمیاد خرج کنم. باز بچرخم ببینم میتونم یه جوری جورش کنم یا نه. خوب شد این ماه چیزی نخریدم.... البته نمیدونم هزینه ماک رو از کجا جور کنم. اونم ۲۰۰ تومنه. در واقع میشه ۵۰۰. شاید سهم بفروشم. ببینم چی میشه. خدا بزرگه ^_^
Waiting for 40 minutes and still have to wait up to more than an hour....
help me... God!!!!!
وای خدا. امشب میخوام یه تصمیم نسبتا مهم در راه زندگی بگیرم. اینقدر عرق کردم و حرص خوردم که خدا میدونه.
چرا همه چی پیچ در پیچ شد اینقدر؟ :-/
اوووووووووووف
آخ که این فکر و خیال‌ها مرا از پا در آورد....
امروز صب دیر پاشدم. نزدیکای ۹. بنابراین فقط صبونه خوردم و رفتم مغازه
اونجا با پروژه مشغول شدم تا ظهر. یکی دو تا مشتری اومد و کلا کاسبی چندان جالب نبود
دیروز هم که برادر کاغذای منو از رو شیشه کنده بود. منم چیزی نگفتم. ولش کن. من که میدونم اینم حربشه برای اینکه عصرها برم مغازه. دیگه گفتم ولش... الان عملا مغازه برام سودی نداره. فقط به جای مامان میرم که اون نره کرونا بگیره :| همین...
صب یه آقایی اون دست خیابون فوت کرد. یعنی از حال رفت و تا بردنش بیمارستان اونجا تموم کرد ظاهرا. خیلی غم انگیز بود. من زنگ زدم اورژانس و گفتن که تو راهن...
بعد از ظهر کمی کتاب لغت خوندم. برین استورم درس ۴ رو رفتم روی چکنویس. چندتا ویس هلاک.و.یی گوش کردم. یه لویه برای خودم درست کردم. ریدینگ زدم. بعدشم همکلاسی پارتنر اومد و تا نزدیکای ۱۰.۳۰ کلاسمونو داشتیم. تقریبا دو ساعت، نزدیکای ۱۰،۱۱ تا سوال جواب دادیم. خوب بود. دیگه شام خوردم و یه نیم ساعت گوشی بازی و خوابم گرفت. الان میخوام بعد از آخرین چک بخوابم. پارتنر میگه خیلی سختکوش شدی ولی خودم همچین عقیده ای ندارم
دلم تنقلات سالم میخواد. اما خیلی گرونه و دلم نمیاد تنهایی بخرم و بخورم. هر چند آخرش همین کارو میکنم
