1497 شرح ما وقع 3
- ۲۹ آوریل ۲۴ ، ۰۰:۱۰
فردا قراره دوباره با این پسر موقشنگ برم بیرون و دیگه به نظرم وقتشه که بفهمم هدفش از این ارتباط چیه
فقط نمیدونم چطوری بپرسم
دوس ندارم من اونی باشم که اول همه چیو جدی میگیره
اما از طرفی هم دوس ندارم الکی وقت و انرژی بذارم و دیر یا زود وابستش شم
دارم گوگل میکنم سوالا رو میخونم
اما از یه طرف شیطونه میگه مستقیم بپرسم دنبال چی ای از دیدن من و بیرون رفتن با من؟
نمیدونم
دیشب بهش مسج دادم و گفتم بلخره این هفته سخت تموم شد
بذارین این که چطور گذشت رو بعدا اضافه کنم خب...
آیا شما هم رد فلگ آلرت دارید؟
مثلا وقتی یکی یه رفتاری ازش سر بزنه به خودتون میگین بیب بیب بیب حواست باشه این رفتار این آدم رد فلگه و مراقب باش؟
خودم مثلا وقتی یکی از آدمی که یه روزی باهاش صمیمی بوده و با شدت ازش حمایت میکرده یهو بیاد شروع کنه به پشت سرش حرف زدن و بدگویی کردن این برام چراغ قرمزه که این آدم نرمال نیس. مثلا میتونه بد نگه پشت سرش و فقط بگه که ما دیگه با هم مثل قبل نیستیم یا رابطمون کم شده. همین کافیه
(الان داشتم فک میکردم من این کار رو کردم؟ جز در مورد ر نه)
مورد دوم وقتی موقشنگ بهم گفت که من دوس ندارم جای تکراری برم و همش دوست دارم جاهای جدید برم یه آلرتی توی مغزم روشن شد که آیا با آدمها هم همینطوره؟ آیا آدمی که تکراری بشه براش رو میذاره کنار؟ باید ازش بپرسم
و البته خیلی موارد دیگه
شمام بگین اگه حالش بود :)