آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۱۸ مطلب در جولای ۲۰۲۳ ثبت شده است

1358 شنبه 29 جولای

| شنبه, ۲۹ جولای ۲۰۲۳، ۰۱:۴۲ ب.ظ

13:38 

 

 

ناهار واویشکای مرغ گذاشتم. در حد خیلی کم که فقط اندازه ناهارمه. حالا نه که برنامه ریزی داشته باشم براش، اما توی بسته ای که برای سوپ برداشته بودم یه چند تا تیکه مونده بود که اندازه یه وعدم میشد

صب یه قفل برای دوچرخه ام از آمازون سفارش داده بودم. 10-12 دلار آف خورده بود

دیروزم یه بوق فزرتی از دالاراما خریدم. 1.5 دلار :))))

آخه خدایی وقتی بوق 1 دلاری هست چرا برم 10 دلار بدم آمازون؟

فقط میمونه کیک استند که اونم بذارم یه وقتی آف خورد بخرم. یا شایدم از دالاراما گیر آوردم :))))

دیشب هم ساعت 12 خوابیدم تا 10 امروز پاشدم

قشنگ استراحت کردم تا حالم بهتر شه

قرص هم خوردم

الان خوبم تقریبا

یکمی صدام گرفته فقط

سوپم خیلی بیمزس. کلی مونده ازش باید بخورم

دیروز سر کار نرفتم. اما امروز میرم

فردا بتونم برم جیم خیلی خوبه

امروز با نین حرف زدم کلی بهم مشاوره داد که به خودم برسم :)))

گفتم جشم

ولی خب خیلی وقتگیره دیگه

هی موهاتو بابلیس بکش

هی چمدونم آرایش کن

چمدونم والو

 

1357

| جمعه, ۲۸ جولای ۲۰۲۳، ۰۵:۲۲ ب.ظ

خدایا شکرت

الان متوجه شدم که یکی از ریکوایرمنتای کندیدسی رو میت نکردم و در نتیجه نمیتونم یه ماه دیگه امتحانمو بدم

خدایا تو را شکر و سپاس

الخیر فی ماوقع 

و خدا جز خیر نخواهد

امیدوارم هرچی پیش میاد خیر باشه

خداجون دوست دارم

حالا دوشنبه دوباره برم استادمو ببینم و بهش توضیح بدم

1356 Cold

| پنجشنبه, ۲۷ جولای ۲۰۲۳، ۰۷:۵۸ ب.ظ

Thurs, 27 Jul

19:57 pm

 

باورم نمیشه دیشب اشکی خوابیدم و همونو صب پاشدم سرما خورده بودم

تا صب جندین بار سرفه میکردم یبارم پاشدم آب حوش برداشتم

فک نمیکردم سرما بخورم

حالا فردام رپید تست بدم کوید نباشه

واه

صب رفتم ادویل و آب پرتقال خریدم

الانم سوپ بار گذاشتم

شت!

1355 Period vs tear plot

| پنجشنبه, ۲۷ جولای ۲۰۲۳، ۱۲:۳۸ ق.ظ

یکیم بیاد منحنی گریه برحسب پریود منو رسم کنه یه نمودار صعودی از نوع درجه دو بهش میده

حالا اگه لگاریتمیش کنه چی؟ آفرین یه خط صااف با شیب بسیار تند

حالم خیلی بد بود امروز و خصوصا عصر به بعد collapse بودم تقریبا

فک کردم فشارم افتاده

بعدش سر شام طوری اشک ریختم که بیا و ببین

و بعد از شام گس وات! دیدم دارم پریود میشم

خب اینم از فروپاشی روانی این ماه که تیک زدیم ^_^

حالا قرصمو خوردم که تا صب بشه بخوابم :|

1354 هفته تا الان

| چهارشنبه, ۲۶ جولای ۲۰۲۳، ۰۹:۱۳ ب.ظ

Wed, 26 Jul

 

دوشنبه رفتم دانشگاه

تا عصری که رفتم جیم یکمی کار کردم. در واقع اولین درفت ابسترکت رو نوشتم که استاد گفت افتضاح بود

شب دوباره درستش با نکاتی که گفته بود خودش و براش فرستادم

سه شنبه اما خونه موندم

ظهری یه ابسترکت جدید فرستاد گفت مال توام خوب بود اما تغییرات زیادی نیاز داشت

خلاصه اونو فرستادیم و من نشستم یکمی یوتوب دیدم در مورد درسم

شب ساعت 8 تولد نون بود رفتیم کافه

من براش یه شمع خریدم

اون یارو که باهاش چت میکردم هم بود

سعی کردم نرمال باشم

شبشم همه با هم رفتیم پیتزا خوردیم

خوش گذشت انصافا

ساعت 11 و نیم اومدم خونه.

مربای توت فرنگیو گذاشتم روی گاز و فک کنم 1 حاضر شد گذاشتم تا صب خنک شه

با مامان و بابا و خواهر حرف زدم

مامان اسممو درست یادش نبود

حتی درست حسابی هم باهام حرف نمیزنه

یعنی اصلا حواسش نیس با منه با کیه

روز قبلشم از پله افتاده بود دستاش کبود و سیاه بود

تا ساعت 3 نشستم باز ویدیو دیدم و یه چیزی که میخواستمو آخرم پیدا نکردم

امروز صب یکمی باز ویدیو دیدم

ظهر رفتم یونی

4 ساعت ورکشاپ بودم و وسطش کمرم گرفت

یه ساعتم رفتم پیش الف1 اینا و دیدمشن و فیلمای رقصمو دیدم

هنوزم کمرم درد میکنه. رفتم جیم و کمی حرکات کمر رفتم اما هنوز خوب نشدم

حالمم خوب نیس انگار سرما خوردم

حالا تا شب چند تا چای بخورم

برم دیگه حاضر شم برای میتینگ پس فردا

خدایا چرا اینقدر میتینگا زود میان آخه

شت توشون

 

کلی ایمیل ردم

۱۳۵۳ یکشنبه و پایان ویکند

| دوشنبه, ۲۴ جولای ۲۰۲۳، ۱۲:۱۹ ق.ظ

نمیدونم چرا نمیشه ویکند کار کنم

دیروز حتی سر کارم نرفتم اما باز هیچ کار نکردم

خاک بر سرم

امروزم کلا به کاسکو و فستیوال رفتن گذشت

فستیوال رو ناچار شدم و تو رودرواسی دوستم رفتم

اما خرید کاسکو و والمارت ازم ۳-۴ ساعتی وقت گرفت

چرا اینقدر زندگی وقتگیر و سخته؟

شب هم ساعت هشت و نیم برگشتم و تا دوازده سر پا بودم

گوشت بسته بندی کردم و قارچ خورد و فریز کردم و فذاهای فردا رو آماده کردم شد نصف شب:|
خدایا کمکم کن

بهم توان بده کارامو خوب انجام بدم و درس بخونم

دیگه من از فردا هیچگونه تفریح اضافه ای نخواهم کرد والسلام نامه تمام

البته جز یه سفر کوچیک یه روزه که باید برم سفارت شتتتتتت

1352 جمعه

| شنبه, ۲۲ جولای ۲۰۲۳، ۰۲:۵۴ ب.ظ

شنبه، 22 جولای ساعت 14:31

 

دیشب سالگرد ازدواج الف1 دوستم بود. دعوتمون کرده بود خونش و منم بعد از جلسم با استاد رفتم جیم و تا اومدم خونه نزدیک 5 بود

دم در خونه با اون قیافه داغاااان و موهای کثیف و توی هوا و لباسای کثیف جیم الف رو دیدم. دیگه موندم تا رسیدیم به هم و باهاش سلام علیک کردم و یکم همینجور معمولی حرف زدیم

وای من چقدر بخاطرش گریه کردم هفته پیش :)))) خوب شد نرفتم بهش اقرار کنمااااا

خدایی!

خوبی ای که دارم که خودش یه بدیه هم اینه که این چیزا رو اصلا نمیشه از رفتارام فهمید

یعنی با کسی که خوشم بیاد سردتر هم برخورد میکنم

دیگه اون یکی دو دیقه که حرف زدیم همش به موهای کثیفم نگاه میکرد و حتما با خودش میگفت این دیگه کیه

قشنگ عین هوملسا بودم :))

خلاصه اومدم خونه و سریع مرغ انداختم تو ایرفرایر و سیب زمینی هم خلال کردم و انداختم و ناهار دیرهنگاممو خوردم. 

بعدش رفتم دوش گرفتم. و اومدم موهامو یه دور سشوار، اتو و در نهایت بابلیس کشیدم

بازم دم در که رسیدم موهام تو هوا بود

دیگه واقعا نمیدونم چجوری باید مرتبشون کنم

خلاصه رفتم یه دسته گل هم خریدم برای الف1 و با میم رفتیم خونشون و البته دیر هم رسیدیم

دیگه سریع شروع کردیم به رقصیدن و من الان گلوم درد گرفته اینقدر دیشب جیغ و داد زدم

اینقدرم خسته و له و داغون بودیم که اومدیم 

ولی خیلی خوش گذشت

دم در به میم میگفتم چند ساعت همه بدبختیامو فراموش کردم و باز دوباره برگشتیم بهشون :|

 

*بچه ها از اون روز که گفتم نظرتونو نیاز دارم کامنتام بیشتر شده و منم هی میام سر میزنم و جواب میدم و کلی ذوق میکنم

مرسی که کامنت میذارین و من حس میکنم شما رو دارم

بعضی از این حرفا رو به هیچ دوست واقعی ای نمیگما. خلاصه ماچ بهتون

1351 کندیدسی

| جمعه, ۲۱ جولای ۲۰۲۳، ۰۳:۰۹ ب.ظ

الان با استادم جلسه داشتم و به خیال خودم میخواستم کندیدسی رو بندازم عقب و اونم موافقت میکنه

اما زهی خیال باطل

اصلا قبول نکرد

خیلی استرس دارم

چند تا سوال ازم پرسید و منم مث خر نگاهش کردم و خندیدم

لعنتی میگم بلد نیستم هیچی 

خدایا این امتحانه به خیر بگذره فقط

هیچ وقتی نمونده 

یعنی خیلی کم مونده

به شدت استرسی شدم

برم باشگاه یکمی بدوام 

جنرال نالج یعنی صفرا :|

۱۳۵۰ دوچرخه همایونی!

| پنجشنبه, ۲۰ جولای ۲۰۲۳، ۰۱:۳۷ ق.ظ

۲۰ جولای، ۱:۳۳ شب

 

خب در واقع دیروز بود. چهارشنبه، بعد از ارائه ام سر کلاس بچه های آندرگرد، زنگ زدم به س دوست دبستانی من! کلی باهاش حرف زدم. پسرش رو دیدم و حالم خوب شد کلی

بعدش با الف1 و نونچ قهوه خوردیم و یکمی نشستیم حرف زدیم

دیگه ساعت 3 اینا بود رفتم آفیس ناهار خوردم و به ع زنگ زدم. کلی شاکی بود از همه از جمله من و عجیب این که از الف دوستش هم شاکی بود! خیلی تعجب کردم. بعدش بهم میگفت مطمئن باش به نفعت بود که نشد. دیگه فک میکرد من ازش شاکیم. گفتم بودم ولی الان دیگه نیستم و دیگه آشتی کردیم و اومد دنبالم منو برداشت رفتیم خرید برای کیس جدیدش. چون تقریبا سایز منه. دیگه لباسا رو من پرو میکردم و اون نظر میداد و هرچی هم واسه کیسش برداشت من رنگ دیگشو برداشتم واسه خودم :)))) من هم یکمی دیگه لباس گرفتم. یه پیراهن جلو دکمه ای و یه تیشرت از لی وایز، یه پیراهن مردونه طور زنونه از پولو و یه تیشرت سه دکمه از تامی و رفتیم من دوچرخه قشنگم رو خریدم. اینقدر خوشحالم از این که دوچرخه دارم که نمیدونین

دیگه از اونجا وسایلمو دادم ع برد با خودش خونه و منم با دوچرخه جان با اتوبوس اومدیم خونه. یه کوچولو چرخیدم اطراف خونه و دیگه اومدم خونه :)

خیلی حال میده دوچرخه سواری. ما که دیگه تفریح دیگه ای نداریم اینجا. با این کلی بهم تو این مدت کوتاه مونده از زمستون خوش میگذره ^_^

فقط باید یه کلاه ایمنی هم بخرم و یه قفل

البته اینقدر دزد زیاده که قصد ندارم این عزیز دل رو جایی تنها بذارم

ولی خب دیگه بلخره باید خرید

بلههههههه من دوچرخه دارم ^_^
خیلی خسته ام

 

1349

| چهارشنبه, ۱۹ جولای ۲۰۲۳، ۱۲:۰۸ ق.ظ

کی میگه سن فقط یه عدده؟ 

من شیش سال پیش مث بنز تا صب بیدار میموندم قضیه اثبات میکردم. الان یه ده تا اسلاید آماده کردم جونم درومد به خدا

نه کمر موند برام نه دست نه پا نه جان

خلاصه که هرچیزی به موقعش 😔