آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۷ مطلب در نوامبر ۲۰۲۲ ثبت شده است

1250

| چهارشنبه, ۳۰ نوامبر ۲۰۲۲، ۰۶:۰۱ ب.ظ

خیلی خستمه و همش خوابم میاد

نمیدونم چرا. ولی امروز خونه بودم ظهر یه نیم ساعت خوابیدم. دیشبم هفت هشت ساعتی خوابیدم. ولی الان باز دلم میخواد بخوابم

اینقدر هرشب هر شب کم خوابیدم. خوابم در حد 6 ساعت در شبانه روزه! ولی دلم میخواد هی بخوابم. تو این هوای  سرد برفی، روی تخت، زیر پتو واقعا میچسبه. ولی کلی کار دارم

طبق معمول فردا میتینگ دارم و باز در آخرین لحظات نشستم به کار کردن :( چمه نمیدونم...

اگه بتونم هر شب ساعت 11:30 بخوابم. صبحها 7 پاشم. برم باشگاه و بیام خونه به کار و درس و غذا خوردنم بریم خیلی عالی میشه. جای این که شبها دیر بخوابم. صبحها دیر پاشم برم باشگاه و ول بچرخم دور خودم :|

باشگاه باید توی برنامم باقی بمونه حتما... حتما حتما حتما :) 

شیطونه میگه الان ساعت تازه شیشه. یه نیم ساعتی بخوابم پاشم :)

1249. ماگ همه کاره :|

| جمعه, ۱۸ نوامبر ۲۰۲۲، ۱۰:۲۴ ق.ظ

یه ترول ماگ دارم

صبح توش کافی درست کردم آوردم با خودم به عنوان صبونه خوردم

چند دقیقه پیش رفتم دستشویی و ازش به عنوان آفتابه استفاده کردم

برگشتنی هم از آب خوردن پرش کردم چون تشنم بود و دارم توش آب میخورم

اوغغغغغغ....

چیه این مهاجرت؟  

 

1248. ورزش صبحگاهی و فارست اپ

| سه شنبه, ۱۵ نوامبر ۲۰۲۲، ۰۸:۲۵ ب.ظ

امروز رو میخوام ثبت در خاطرات کنم که یادم نره

چون دیشب زود خوابیدم (11) و صبح ساعت 6 پاشدم اتومات! 

صبونه خوردم و راه افتادم رفتم باشگاه ساعت شد 7:30 (واقعا کندم صبحها باید کاری کنم که سرعتم زیادتر بشه)

تا نزدیکای نه کارم طول کشید و رفتم به قهوه خریدم و رفتم سر کار داخل دانشگاهم

تا ساعت 3:30 سر کار بودم و اونجا تونستم تا ظهر تقریبا تصحیح اساینمنتا رو تموم کنم

برگستنی رفتم بقالی و چند تا خرده ریز (بیشتر سبزیجاتی) خریدم شد 31$

یه مدل نودلی هم خریدم به عنوان رشته آشی زدم به عدسی یا آش عدس دیشبم که خوب شد راضی بودم

در واقع شامم آش عدسیه که با ماش و کینوآ پخته شده. امشب توش رشته و کشک هم زدم ^_^
دیگه الان نمره ها رو فرستادم برای استاد و میخوام بعدش برم بخوابم. ساعت تازه 8:15 اما حال ندارم دیگه

فقط فردا رو وقت دارم برای میتینگ پنجشنبه. شاید میتینگ رو بندازم هفته بعد دیگه خود استاد دید وقت نداشتم کاری بکنم که:(

کل ویکند مشغول آماده کردن یه پاور و ارائه ده دقیقه ای بودم. واقعا سخت بود

خیلی خسته ام خیلی

از هفته پیش فارست رو دانلود کردم و به نظرم خیلی بهتر میتونم تمرکز کنم وقتی مجبورم به گوشیم دست نزنم. چون که میخوام درخت واقعی بکارم

1247

| دوشنبه, ۷ نوامبر ۲۰۲۲، ۱۲:۳۳ ب.ظ

دیروز یکشنبه کل روز خونه بودم و شب هم تنها بودم چون همخونم رفت با دوستاش بیرون

منم دو تا دوست بیشتر ندارم یکیش خونه دوستاش بود اون یکی هم خارج شهر

خیلی دلم گرفت 

همین

1246

| جمعه, ۴ نوامبر ۲۰۲۲، ۱۰:۰۵ ب.ظ

دیشب از دانشگاه برگشتنی رفتم خرید

یه بسته شیش تایی پروتئین بار خریدم که آف خورده بود. یه کرم مرطوب کننده ضد جوش جدید هم خریدم باشد که تاثیرگذار افتد! دیگه یه بسته نارنگی خریدم. آب پرتقال و مربای زردآلو هم گرفتم. برگشتنی یه پیتزای دونر با سالامی گرفتم. خیلی خوشمزه بود. نصفشو خوردم باقیشم موند ناهار امروزم.

امروز صب اول رفتم دوز دوم واکسن گ...ار..د .ا. س .ی .لمو زدم. خیلی خوب بود و بدون درد. دستم بعدشم درد نگرفت اصلا! بعدش رفتم غذامو گذاشتم تو یخچال و رفتم لب که اون پسره بایولوژیه بیاد دیتا بگیره. استادمم با دو تا دانشجوش اونجا بود. حالا من با خودم یه پاتیل قهوه درست کرده بودم برده بودم که اونجا بشینم قهوه بخورم و اساینمنتا رو صحیح کنم. اما دسته خر هم بهم نرسید. چون کامپیوترها اشغال بود و یه میز زپرتی در حد میز مهدکودک بهم رسید که حتی نمیشد پشتش بشینم. از یه طرفم جلوی دانشجوها زشت بود توی لب قهوه بخورم. اما یواشکی خوردم! دیگه تا ساعت 1 اونجا بودم و بعدشم یه ساعت با بچه ها نشستم به حرف زدن و بعدش رفتم آفیس ناهارمو خوردم و دیدم نمیتونم کار کنم. پاشدم رفتم پیاز و یه سری خرت و پرت دیگه اعم از چیپس و پفک و سس سزار و تخم مرغ و پودر جعفری! خریدم و اومدم خونه. تا اومدم و نمازمو خوندم و یه کم دور خودم چرخیدم و با همخونم حرف زدم و یه کاسه آش داد دستم خوردم و زرتی خوابم برد تا نه! نه هم پاشدم باز دوباره نماز خوندم و یه چای با باقی پروتئین بار خوردم و اینا رو نوشتم و حالا برم یا با خواهرم حرف بزنم و یا اساینمنت را شروع کنم :(

حقایق گاف دار

| پنجشنبه, ۳ نوامبر ۲۰۲۲، ۱۱:۳۶ ب.ظ

حقیقت تلخ و دردناکی که الان فهمیدم این بود که بر خلاف تصورم ham در واقع گوشت گاو نیست و گوشت ران خوکه :((((( چند بارم خوردمش. نه معمولی، بلکه اسلو روستد🥲😭

من هر بار دانسته یا نادانسته فرآورده پورکیجات خوردم اسهال شدم. بعد ع میگه اینا همش بخاطر تلقینه. هم رو دیگه من تا الان نمیدونستم که خوک زهرماریه که . شِّتتتتت....

1244

| پنجشنبه, ۳ نوامبر ۲۰۲۲، ۰۶:۰۱ ب.ظ

امروز میتینگ داشتم با استادم

تمام کارهای آماری و ران ها تموم شد و با میزان قابل توجهی استاد از ریزالت راضی بود

این هفته بهم مسیر نوشتن مقاله رو نشون داد و خب خیلی مغز ارگنایزدی داره. خیلی تر تمیز و مرتبه و حس میکنم از شلختگی من رنج میبره

مثلا خیلی قشنگ یه گوگل داک باز کرد و هدینگ مقاله رو نوشت و برای هر بخش هر چی به ذهنش رسید برام نوت گذاشت. خیلی از این کارش خوشم اومد چون توی ارشد فقط با استادم پاچه هامونو میدادیم بالا و یا علی. مینوشتیم. معلوم نبود چی میخوایم بنویسیم! خلاصه که خوشم اومد

ولی خب قسمت سخت ماجرا اینه که من هیچ مطالعه ای نداشتم و اون فک میکنه که داشتم و حالا نوشتن برام سخت میشه چون نیاز دارم که این بین خودمم یاد بگیرم و یه سری اثبات معادلات و این داستانا دارم که خب قد خر بارم نیست ازشون 

از طرف دیگه دانشجوی آندرگردمون هم باید شروع کنه به نوشتن مقالش و کی باید بهش مسیر رو نشون بده؟ آفرین! بنده حقیر! خلاصه که از اونجایی که از کار اونم هیچی سر در نمیارم حالا نمیدونم چطوری باید بهش بگم چیکار کن چیکار نکن! خیلی عجیبه ولی سعی میکنم از پسش بربیام

الان چی شد که اومدم؟ خب داشتم فک میکردم که حاضر بودم مسئولیت یه خونه و سه تا بچه بر دوشم باشه تا اینکه بخوام درس بخونم و مقاله بنویسم. یعنی حاضر بودم اون کارو بکنم اما اینو نه. اما فعلا بهتره زر زیادی نزنیم و همین کاری که ناچاریم رو انجام بدیم :-/

بعد از ظهرم رفتم دز دوی واکسنمو بزنم که گفت دیر اومدی. احتمال زیاد فردا صبح برم بزنم از شرش خلاص شم. چون خیلی رو مخم رفته چند روزی از تایمش گذشته! 

فعلا همین تا بعدا!