آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۱۷ مطلب در فوریه ۲۰۲۳ ثبت شده است

1293

| پنجشنبه, ۱۶ فوریه ۲۰۲۳، ۱۱:۲۴ ق.ظ

پنجشنبه، 16 فوریه 2023، 11:23 صبح

 

دیشب دوباره منیجر کار جنرالم سلیطه شد

و باز رید بهم یه مقداری

متاسفانه تو زبان انگلیسی برای زبون درازی و کل کل خیلی دستم بسته است و عملا هیچی ندارم بگم

مثلا اون دختره پتیاره که رفت چغولی منو پیش این زنیکه کرد که داره با موبایلش ور میره همش! در صورتی که من داشتم معنی کلمه چک میکردم و یا کارم رو با عکس منوی کوفتی دابل چک میکردم

دلم میخواست برینم بهش. اما نمیشد به انگلیسی. حالم ازش بهم میخورد. تنها کاری که کردم این بود که دیگه نگاهش نکردم. یک بار هم ازم پرسید که میزت چطوره؟ گفتم گود

نکبت خبرچین

باز دیشب وسط اونجا گریم گرفت. اما کنترل کردم. آب خوردم و گریه نکردم. دختر هندی بار هی میگفت بهم خوبی؟ اونم فهمیده بود

گفتم میدونم چقدر پشت سرم حرف زدن. اما مهم نیست. اونم بهم دلداری داد که تو کارتو انجام دادی و ناراحت نباش و اینا

گفتم این عوضی به اون یکی عوضی خبرچینی کرده که من با گوشیم کار کردم. گفت از منم پرسید من گفتم ندیدم

بگذریم. دوست ندارم دیگه حالا جزییاتشو بگم

صب از ساعت 8:30 شیفتم

هنوز هیچ کاری نکردم بعد سه ساعت. واقعا گیج و مبهوت و متحیرم خدایا کمکم کن

 

***حالم از این حسای بد که از بچگیم باهام بودن و هیچوقت عوض نمیشن بهم میخوره

از وقتایی که هی مادر و پدرم قهر بودن و با هم حرف نمیزدن و منم کز میکردم یه گوشه

از وقتایی که دعوام میکردن و من مث موش مرده میشدم

یا قهر میکردم

من قهر رو از کی یاد گرفتم؟ از این دو نفر

حتی از گفتن دوباره اینا به مشاور هم حالم بهم میخوره

چقدر خونمون سررررد بود همیشه. بیخود نیس منم همش سردمه

 

 

  • ۱۶ فوریه ۲۳ ، ۱۱:۲۴

۱۲۹۲- سخته!

| چهارشنبه, ۱۵ فوریه ۲۰۲۳، ۱۱:۱۸ ب.ظ

عیبی نداره که این روزا سخته

عوضش بعد از بیست تا از این روزا و شبای سخت میتونم با خیال راحت برم ایران و برگردم

خدایا صبر و تحمل و طاقتی بده

۱۲۹۱ هپی ولنتاین؟

| سه شنبه, ۱۴ فوریه ۲۰۲۳، ۰۸:۴۷ ق.ظ

سه شنبه، ۱۴ فوریه ۲۰۲۳، ۸:۵۰ صبح

 

صبونه نخورده زدم بیرون. رکورد زدم از خواب پاشدن تا از خونه زدن بیرونم نیم ساعت شد

خیلی سرعتی مثلا

اگه بتونم این دیلی صبحهامو از بین ببرم کلی جلو میفتم

اومدم استارباکس یه کافی کوچیک و یه رپ تخم مرغ و فتا گرفتم ماگمو تا خرتناقش پر کرد

هیچی فقط خواستم بگم خاک بر سرت تیم هورتونز :))))

تا ظهر دانشگاهم و عصر سر کار میرم

خدایا کمکم کن یکم تا ظهر ریسرچ کنم و مقاله بخونم🥹

 

*** این طبیعیه که من مرض آلرژی به بوی انسانها دارم؟ الان مراقب یه کلاس بیست نفره ام و یادم رفته ماسک بردارم و نمیتونم این حجم از بوی آدمیزاد رو توی کلاس تحمل کنم. یه صندلی گذاشتم و دم در نشستم! خدایا شفا بده

1290- مهمانی

| شنبه, ۱۱ فوریه ۲۰۲۳، ۱۱:۴۳ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۱ فوریه ۲۳ ، ۱۱:۴۳

1289- استاد جان

| جمعه, ۱۰ فوریه ۲۰۲۳، ۱۰:۵۲ ب.ظ

اجازه بدید براتون تعریف کنم که امروز یه mess واقعی بودم

توی رستوران فقط شلنگ تخته مینداختم و نمیتونستم میزها رو منیج کنم

یه جا دوباره پای مشتری رو زیر میز لگد کردم

یه میز رو اینقدر گند زدم که موقع پرینت بیلها منفی شد و باید ما یه چیزم دستی میدادیم بهشون :)))

یه جا زدم تمام گارنیشای بار رو آبشونو ریختم روی بطری درینکا و کلا گند زدم به همه چی

بار*تن*در میگفت تو قاتل منی :)))

اون یارو ظرفشور هم چپ و راست هی میگفت هی. بعد ظرف بردم میگه فیلم مورد علاقت چیه. یه چیزی بهش به زبان مادری گفتم که یعنی بکش بیرون از ما. البته گفتم نمیدونم فیلم مورد علاقم چیه این وسط دنبال قاتل بروسلی میگردی توام

ظهرم که میتینگ داشتم و اجازه بدید عاشق این مرد، لایف استایلش، طرز فکرش و درک و شعورش و کل وجودش باشم

چقدر انسانه آخه این استاد من. یعنی خدا رو هزار بار شکر بابت داشتنش. تنها نقطه زندگی من که نه فشار و استرسی بهم وارد میکنه، بلکه هربار میبینمش باعث آرامشم میشه

قفلی زدم روی یه آهنگ. آرزو بی تو محاله...

دیگه چی؟ دوستام میگن خیلی پرخاشگری و عصبی اینا

میخوام وقت مشاور بگیرم این دفعه. با یه آقا. ببینم جور میشه

با هر گندی که امشب زدم یه جون از جونام کم شد. اما سعی میکنم به استاد فک کنم و فراموش کنم.

دیروز و پریروزم تعریف میکنم براتون. فقط چون ماجراها خیلی اسپسیفیک هستن رمزیشون میکنم احتمالا. 

1288- 3 فوریه 2023

| يكشنبه, ۵ فوریه ۲۰۲۳، ۱۲:۵۳ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۵ فوریه ۲۳ ، ۰۰:۵۳

1287-نظرات گهربار اینجانب :))

| پنجشنبه, ۲ فوریه ۲۰۲۳، ۱۲:۵۴ ب.ظ

خب. چند روزیه که کار مفیدی نمیکنم

یکی دو تا ادیت خیلی ریز، در حد یه ساعته روی چند تا کامنت اخیر زدم و الان دیگه لیترالی مقاله آماده سابمیته

یه کاور لتر خیلی کپی طور و اسکی رفته آماده کردم که برای استاد فرستادم نظرشو بگه و بفرستیم بره پی کارش انشالله

قرار بود که این هفته زودتر به استاد در مورد تصمیمم برای ادامه کار تحقیق کنم و بگم و فقط بگم که الان یک روز مانده به میتینگ هفتگی در حد پالام پولوم پیلیش طور میخوام یکی رو انتخاب کنم

یعنی در واقع نخوندم و نسرچیدم در موردش. ولی خب در کل نظرم اینه که جفت موضوعا رو پیش ببریم. چون روی موضوع دومم باید یه دانشجوی دیگه تا حدی کار کنه و بده دست من. واسه همین تا من کارم رو شروع کنم اون هم ریزالتش رو خواهد گرفت. همینا رو هم استاد گفت بهم :))))

شوهر اف از ایران درخواست کادوی ولنتاین براش کرده و این یعنی که من باید بخرم براش. متاسفانه یک ساعت تا اون جا راه هست. و من باید دو ساعت وقت شریفم رو بذارم برم بگیرم و بیام

البته شایدم گفتم دلیور کنن برام با 20$. در نهایت هم خودش پولشو میده طفلک.

راستش من اگه بخوام نظرمو بگم؛ اگه من بودم اصلا همچین انتظاری نداشتم از پارتنرم. اولا که هزینه اضافیه. مثلا خرس که چی بشه؟ و بعدشم وقتی خودش نیست چه فایده؟ اصلا ترجیح میدم اون کادو و هزینه رو بذاره برای یه تایم دوتایی. مثلا یه جایی بریم با هم. یا یه چیزی بخوریم با هم که در حالت عادی نمیخوریم. یا کلا هرچیزی که خودشم اینوالو باشه توش. نمیدونم، خلاصه فک میکنم چیز مادی بی استفاده دیگه اصلا دلم نمیخواد. شایدم خیلی زود پیر شدم!

دیگه همین فک کنم

دیشب جیم بودم. امشبم احتمالا برم. برای کاردیو و کور. فردا نمیتونم و شنبه ایشالا باز میرم وزنه این چیزا

هوای دلم؟ ابری اما گاهی خورشدم از پشت ابرها درمیایه و میتابه. خوبم کلا فعلا!