آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۴۹۶

| چهارشنبه, ۳۰ می ۲۰۱۸، ۰۱:۳۸ ب.ظ

امروز استاد گفتش که هفته بعد کلا نیستم. حالا موندم اصلا من پریروز چرا اومدم؟ بعدش دارم فکر میکنم که برگردم خونه باز یا نه؟

آخه من چه غلطی دارم میکنم خودمم نمیدونم :| اغلب محاسبات ذهنیم با خطا مواجه میشه.

غروب با بچه ها رفتیم بازار. دهنم سرویس شد اینقدر راه رفتیم. آخرم هیچ نونوایی نون پیدا نکردیم و مجبوری نون خود این شهرو خریدم. افطاری کم خوردم. از خستگی لش شدم یه گوشه. 

بدبختی اینه که تو این شهر دانشگاهی،‌اینقدری که ازش متنفر بودم و هنوزشم چنگی به دلم نمیزنه جز هواش، هیچ دوستی ای نساختم. حالا دوستمو باش که از شهرش متنفر بود و اومد اینجا شوهر کرد!

حس میکنم از لپ تاپم بوی سوختگی میاد. دیشب یعنی بعد از سحری تا شیش نشستم به ران گرفتن. بعدش دیدم خیلی کند پیش میره لپ تاپ گذاشتم کنارم مثلا یه کمی چرت بزنم. دیدم نه نمیشه. کلا یه خواب نجسی داشتم امروز. صب وسط خواب ساعت ۹ پاشدم که نتیجه رانم رو ببینم بعدش نمیدونم چی شد... 

  • ۱۸/۰۵/۳۰

نظرات  (۱)

برگرد خونه دیگه :)

پاسخ:
زوورم میاد. اینجا اینقده هوا خوبه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">