آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۹۵۴

| دوشنبه, ۲۷ جولای ۲۰۲۰، ۰۱:۳۰ ب.ظ

 

امروز، دوشنبه:

صب که تو مغازه تر زدم. تبلت خواهر هم پام به سیم شارژر گیر کرد با کله افتاد زمین و دیگه روشن نمیشد. یعنی ری‌...دم به خودم 

کلا تو مغازه روز خوبی نبود

ولی صب ۷.۳۰ پاشدم. یه صفحه از کتاب وکب خوندم و نمیدونم رایتینگم خوندم یا نه

بعد ظهر هم دور خودم چرخیدم. خوابیدم مثل خرس و پا که شدم یه رایتینگ ۲ نوشتم. فرستادم پارتنر ببینه و گفت خیلی بهتره

بعد حدود ۲ ساعت حرف زدیم. یعنی اسپیک کردیم. بعدش یه ۵۰ دیقه ای یوگا کردم. الانم اومدم دیدم چیز خاصی برای شام نداریم. در واقع کوکو بود که گفتم فردا بخورم. یه املت درست کردم چون خیلی گشنم میشه تا صب. الانم میخوام یکمی با لپ تاپ کار کنم.  کلا راضی نیستم. نمیدونم چه مرگیه این عدم رضایت درونی 

دیروز، یکشنبه:

 صب ساعت 6.30 پاشدم. سر یه کل کل. البته امروز فاتحه اون شخص رو خوندم و فرستادم بره پی کارش. بی ادب و بی شخصیت و بی خانواده بود

شنبه:

صب ساعت 8 زنگ گذاشته بودم. اما از 8.30 گذشته بود که پاشدم. ظهر مغازه بودم که استاد زنگ زد و کلی حرف زدیم. و یه سری آپدیت راجع به ژورنال داد. مقاله هم گفت اوکی میکنه. مقاله دوممون *_*

دیگه فعلا همین. حوصله تایپ ندارم دیگه :|

 

  • ۲۰/۰۷/۲۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">