آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1163

| يكشنبه, ۹ ژانویه ۲۰۲۲، ۱۲:۱۵ ب.ظ

دیشب رفتم یه شمع روشن کردم

بعدش رفتم خونه الف تا وسایلمو بگیرم. 

بهش کمک کردم و تختشو جا زدیم.

دیگه جوری پیش رفت که شام موندیم و باقی بچه هام اومدن و شب هم موندم من!

صبح ساعت ده بود که برگشتم خونه. 

کرم ضد آفتاب و زنجیرچرخامو که از آمازون برام سفارش زده بود گرفتم ازش.

یه عالمه هم گوشت تیکه ای با میگو خریده بودم که آوردمشون. 

ناهار هم باقلاقاتق دارم با تن ماهی. اثلا باقلاقاتق دوست ندارم. نمیدونم چرا پختمش! 

دیگه همین. برم درسمو بخونم!

  • ۲۲/۰۱/۰۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">