1166
| سه شنبه, ۲۵ ژانویه ۲۰۲۲، ۱۰:۰۵ ب.ظ
امروز همخونه جدید رو بردم دانشگاه کارتهاشو بگیره
بعدشم باهاش رفتم بانک مثل یک سخنگو و مترجم کمکش کردم
خیلی دعا به جونم کرد و خوشحال بود از این همراهیم
منم کلی حس خوب داشتم از این که کمکش کردم
البته یه 4-5 ساعتی از وقت شریفم رفت
اونم هی میگفت اصلا مث دهه هفتادیا نیستی
خیلی صبوری
اصلا غر نزدی
و از این چیزا :))))))))
نمیدونه از درون چه جونوریم :)))))))))
پریشب هم که رفتم واسه ع لیوان گرفتم
تو راهم به یه مردی کمک کردم. دستشو گرفتم تا از روی جوب آب بپره
اینم بهم حس خوب نوع دوستی داد
چقدر دنیا قشنگ میشه با این کارای کوچیک کوچیک
حالا مثلا من سهم کوچیکی تو قشنگ کردن جهان اطرافم داشتم
شاید خیلی کوچیک به نظر بیان این کارا
ولی حال منو خیلی خوب کردن
- ۲۲/۰۱/۲۵