آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1260- از آخر به اول!

| سه شنبه, ۲۷ دسامبر ۲۰۲۲، ۰۷:۱۳ ب.ظ

سه شنبه، 27 دسامبر 2022، 18:36 عصر

 

اصلا حوصله ندارم از اون روزی که ننوشتم بنویسم. پس از امروز به قبل رو مینویسم!

 

دیروز خب باکسینگ دی بود. با اف رفتیم یه مال بزرگ و شروع کردیم به خرید. صب البته هیچکدوم حوصله نداشتیم و عملا تو رودرواسی هم پاشدیم رفتیم. اما من کلی خرید کردم. یک قلم برای خودم نخریدم. همش کادو برای بقیه. خوب و بدشو نمیدونم. اما امیدوارم که خوب بوده باشه

کلی لباسای مردونه گرفتم. برای جوجه هم یه بوت درست و درمون گرفتم. سه تا کتونی برای برادر و همسرش و خواهر گرفتم. 

از صب به غیر از یه فهوه و یه نصفه کیک چیز دیگه ای نخورده بودیم. دیگه ساعت 8 عصر یه برگر گرفتیم و در نهایت هم یکی از دوستامون ما رو رسوند تا خونه. اینقدر وسیله های دستم زیاد بود که نمیدونم چطور میخواستیم پیاده برگردیم :|

اومدم خونه رفتم دستشویی و پس از شماره دو دیگه سیفون رو هرچی میکشیدم آب میومد بالا. هرچی آب ریختم پایین نرفت و منم دیگه تا صب تو حموم رفتم دستشویی :( صب دیدم بازم همونجوریه مسج دادم به منیجر و اومد و با پلانجر باز کرد. خیلی راحت. حالم بهم خورد!
به پسر کوچولوش یه شکلات دادم و رفتن. منم رفتم فروشگاه نزدیک خونه تا ببینم مایو پیدا میشه یا نه که یا نه!

یه کلاه کپ و یه چتر و یه ظرف کوچولوی دردار خریدم و اومدم خونه

ناهار ماکارونی پختم و دور خودم چرخیدم و دیگه منیجر کارم مسج داد که فردا میتونی بیای سر کار؟ منم گفتم آره. فردا برم سر کار

البته صب باید برم دوش بگیرم

محافظ صفحه ساعتم و گارد موبایلم رو عوض کردم و برای دوربینم هم محافظ گذاشتم. شبیه اینا که روی مبلشون پلاستیک میکشن شدم :)))))))))

 

دیشب زنگ زدم خریدامو به خواهر اینا نشون دادم و چقدر ذوق کرد جوجه!

دیشب دلم میخواس از همون ور برم خونه وسایلشونو بدم و بعد برگردم خونه خودم :))

 

روز یکشنبه و شنبه که کلا خونه بودم و هیچ کار مفیدی نکردم

البته شنبه باشگاه رفتم و بعدشم خرید. اومدم خونه ناهار مرغ پختم.

 

جمعه فک کنم بود که ع اومد اینجا صبونه رو با هم خوردیم و  رفت مسافرت به شهر همسایه و شب هم اف اومد و با هم شام حاضری خوردیم

میخواستیم توی تعطیلات پارک آبی بریم که بعیده. سینما و اسکی هم جزو برنامم بود که اونا هم بعیدن

هفته پیش هم که کلا درگیر کار بودم. فک میکردم پست خیلی طولانی شه اما انگار خلاصه زندگی پربار من توی همین چند خط کافی بود!

 

بسه دیگه برم سراغ مقالم که استاد تهدیدم کرده برای بعد از تعطیلات :|

 

 

تنیدونم چرا جوگیر شدم و حس تعطیلات نوروز بهم دست داده :| هی نمیتونم کار کنم

  • ۲۲/۱۲/۲۷

نظرات  (۱)

دیشب دلم میخواس از همون ور برم خونه وسایلشونو بدم و بعد برگردم خونه خودم 

گریهههههههههه چقدر امروز این حس با من بود!

پاسخ:
ای جان 🥹
میرسونیم به دستشون بلخره🥲
و اون ذوقشونو از نزدیک میبینیم ایشالا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">