آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

355

| چهارشنبه, ۱۶ آگوست ۲۰۱۷، ۰۱:۲۷ ب.ظ

خدایا دیگه ۲۵ سالمم تموم شده ها.دیگه بس نیس؟ بس نیس جیره خور پدر مادر بودنم؟ ای خدا تا کی چشمم به دستشون باشه؟ تا کی باید تو این خونه باشم؟ خدا چرا کار پیدا نمیشه برام؟ که این دست لامصب جلو مادر و پدر و برادر و خواهر دراز نشه دیگه؟ من خسته شدم از این خونه. دارم هر روز اینجا در جا میزنما. یکم دستمو نمیخوای بگیری خدا؟ چیز زیادی ازت نمیخواما. تا کی باید دو دو تا چهارتای پول تو جیبیمو کنم که باشگاه نرم به صرفه تره برام، که کلاس زبان ترماش زود زود تموم میشه با چه رویی هی به بابا بگم پول بده؟ که هربار دعوامون بشه عین بچه ها جوری رفتار کنه که من بگم غلط بکنم ازش چیزی بگیرم دیگه. تا کی تو این خونه باشم که حرفای مامانو تحمل کنم؟ که خواهر عوضی بهم بگه ایشالا یه شوهر برات پیدا شه؟ کوره مگه ندید دوس پسرم اومد خواستگاریم جواب رد شنید؟ که باعث و بانی اینجور تحقیر شدنش خود خواهره بود؟  یا این مادر که فقط استرسه و بد و بیراه به مادر خودش. چی بگم آخه از کجا به کی بگم....

  • ۱۷/۰۸/۱۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">