آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۲۹ مطلب در ژانویه ۲۰۱۸ ثبت شده است

442

| دوشنبه, ۲۹ ژانویه ۲۰۱۸، ۰۷:۵۴ ق.ظ

بیا! نرم افزارمم هنگ کرد. سگ تو این شانس :|

میخواستم بگم از دیروز تا حالا هی کار فرهنگی کردم :|

دیروزکه فیلم دیدم. امروزم کتابمو تموم کردم.

بازم فیلم دانلود میکنم.

برنامه بچینم هر ماه فیلم ببینم و کتاب بخونم. این چه وضعشه آخه.

کار علمی هم که یوخ...

*اه از اسم گلبو که انتخاب کردم بدم اومده :(

**دلم میخواد یه مدت برم یه شهر دیگه زندگی کنم. خسته شدم :)

۴۴۱

| دوشنبه, ۲۹ ژانویه ۲۰۱۸، ۰۴:۳۱ ق.ظ

اون نمیفهمه

که منم بغض میکنم

غصه میخورم

دلتنگ میشم

و 

اشک میریزم

تنها

تو خلوت خودم...

فیلم دیدن من :|

| يكشنبه, ۲۸ ژانویه ۲۰۱۸، ۰۵:۲۳ ق.ظ

دقیقا چهل دقیقه پیش تصمیم گرفتم یه فیلم نگاه کنم، با کیف کوک! دیدم درایور صدام حذف شده. چهل دقیقه جون کندم تا شانسی دگمه آپدیتشو زدم و راه افتاد. دیگم ریستارتش نمیکنم :|

439

| شنبه, ۲۷ ژانویه ۲۰۱۸، ۰۱:۴۸ ب.ظ
خدایی پی امهای عشق و دوست داشتن و قلبی که برام میفرسته رو اعصاب و روانم میره. اما کظم غیظ میکنم و هیچی جوابشو نمیدم. درسته وقتی پیامشو میبینم هزار بار با خودم میگم جون مادرت جون عزیزانت دست از سرم بردار بکش بیرون یا هرچیز دیگه ای. اما هیچی نمیگم. شاید برداشت میکنه که ناز میکنم براش. اما سر شدم. یعنی از اینکه میبینم میتونم زندگیمو تغییر بدم دلم میسوزه که مث یه زن خونه دار بچه بغلی که تو تصورات اون از منه ادامه بدم. یه زن وابسته که برای خالی نبودن عریضه این آموزشگاه به اون آموزشگاه میدوعه که بگه من مستقلم. من تو جامعه ام. اماتصور من از خودم همیشه یه دخترجوون سرحاله که دکترای این رشته خفنشو داره و دانشجوهاشو راهنمایی میکنه. دلم میخواد یه کسی بشم. نه اینکه بشینم خونه. والا

438

| شنبه, ۲۷ ژانویه ۲۰۱۸، ۱۲:۱۱ ب.ظ

بعضی پدر مادرا واقعا انن. یهو میان و همه حمال گری ها و بی مسئولیتی ها و لاابالی گری های طفل تنه لششون رو میندازن گردن معلم و در نهایت رذالت لیچار بار اون معلم میکنن که کل خستگی سالهای تدریس به تن آدم میمونه. اینقدر به حلال بودن پولی که تو این راه میگیرم فکر میکنم که به نظرم الان از گوشت سگم حرومتره :|

خدا نگذره ازش که شک به جونم انداخت. من وظیفمو انجام میدم اونم تنه لش واسته سر بچه لش تر از خودش تا درس بخونه. همشون یه مشت مفت خور عوضین که از خودشون مفت خور تر پس انداختن و دارن تحویل اجتماع میدن:|

437

| جمعه, ۲۶ ژانویه ۲۰۱۸، ۰۳:۲۹ ب.ظ
بزنم به تخته امروز روز مفیدی بود برام. قشنگ از صب نشستم پای لپ تاپ. یه سری مطلب خوندم و دیدم. بعد رفتم سراغ شکلم و کم کم تا عصر تکمیلش کردم و حتی بزنم به تخته بازم! به مرحله ران رسیدم. یعنی هنوز شکل یکم مشکل داره اما باید اشکالاتشو بگیرم. دوبارم واسه استاد فرستادم ببینه. حقمه خب چون به خودش مستقیم دسترسی ندارم باید اینجوری دیگه جواب منو بده. آخر شب هم کارای کلاسای فردا رو جمع وجور کردم و برنامه هاشو چیندم. باشد که استارت مفید بودن خورده باشه.
پارسال این موقع غم اینو داشتم که کی تموم بشه. امسال میگم نکنه زود تموم شه کارام نصفه نیمه بمونه و یا تموم شه چیکار کنم!!!

جای خالی عشق

| جمعه, ۲۶ ژانویه ۲۰۱۸، ۱۲:۳۵ ب.ظ

توی زندگیم...

.

.

.

۴۳۵

| پنجشنبه, ۲۵ ژانویه ۲۰۱۸، ۰۵:۵۹ ق.ظ

امروز قصد داشتم با مامان برم کفش و کیف و لباس بخرم. حالا نه که گنج کنده باشم! نه!‌ چون همه جا حراجه. مامان گفت نمیاد. منم میخواستم تنهایی برم. اما خیلی زورم میاد. هوا خیلی سرده :( دیگه عطایش را به لقایش بخشیدم. ولش کن. اگه شد هفته دیگه ۱ شنبه دوشنبه میرم. اگه هم نه که پولامو میذارم تو جیبم. چی کنم. هم دیگه داره شب میشه. هم خیلی سرده. ولی انصافا کفشای خوبی دادم. بیخیال...

دیروز یه کفش خوشگل واسه عروسی نین خریدم. مونده کیف و شال. شال شاید همون قدیمی رو سر کنم. کفشه قشنگ و خوش جنسه. اما پاهای من خیلی لاغر مردنیه(به قوا فروشندهه ظرافت داره). دیدم تو هر کفشی اینجوریه دیگه همونو خریدم. خیلی قشنگه کفشه. 

لطفا نظر دهید!

| سه شنبه, ۲۳ ژانویه ۲۰۱۸، ۱۰:۴۵ ق.ظ

اسممو عوض کردم فعلا. بار منفیش زیاد بود. قالبمم همینطور. اما بازم این اسم رو دوس ندارم. دنبال یه اسم بهتر میگردم. شاید عنوان رو هم عوض کردم

غم دنیاس...

| سه شنبه, ۲۳ ژانویه ۲۰۱۸، ۱۰:۲۹ ق.ظ

-پاک کننده آرایش چشم فرانسوی؟ اسمشم تا حالا نشنیدی؟ پس چطور سی تومن جیرینگی پاش میدی؟ حداقل اونیکی که اسمش به گوشت آشنا بود رو برمیداشتی ابله! حقته پس. زر نزن دیگه

:(

-بنشین هر روز همه کارایی که باید انجام بدی رو یادداشت کن و تا آخر شب تیک بزن. این همه دفترچه رو گذاشتی واسه کی؟

-موفق باشی دختر خوب :)