آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

310

| سه شنبه, ۷ فوریه ۲۰۱۷، ۰۷:۳۷ ق.ظ

زدم تو کار ناپرهیزی. از دیروز چیپس و پفک و لواشک و ترشی و شیرینی و شوری، از همه چیز میخورم. بذار ببینم چقدر جوش میزنم. یا چقدر حالم بدتر از اینی که هست میشه. والا

از شنبه هم دارم هی فقط شیرینی خواستگاریو میخورم. هیشکی که لب نمیزنه. من موندم و یه عالم شیرینی خامه ای. که انگار دارم کوفت میخورم...

من با همه دم و ایضا همه با من. من کار خلافی نکردم اما رفتار و برخورد پدر مادر من بود ک زشت بوده. از طرف من تصمیم گرفتن و حرف زدن. ناراحت نیستم. فدای سرم. اما ناراحتم که بازم باید تو این خونه باشم!

  • ۱۷/۰۲/۰۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">