آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۲۴ مطلب در سپتامبر ۲۰۲۳ ثبت شده است

1400 هفته شلوغ

| شنبه, ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۲:۰۰ ب.ظ

این هفته خیلی شلوغ بود

یه تی ای لب دارم هفته آینده که قربونش برم رسمون رو کشید

یه بار سه شنبه برامون میتینگ گذاشت استاده و روند آزمایش رو توضیح داد

بعد گفت خودتون بیاین انجام بدین که بلد باشین هفته بعد قراره به بچه ها یاد بدین. محاسباتشم انجام بدین بفرستین برام. گفتیم باشه

ما چهارشنبه نشستیم خوندیم لب رو و قرار شد پنجشنبه بریم انجام بدیم

پنجشنبه از ساعت 4 تا 7:30 شب نشستیم تو لب دیتا برداریم تموم نشد

دیگه داشت اشکم درمیومد

از اون طرف الف2 برای دفاعش شام دعوتمون کرده بود رستوران. من لحظه آخری به ع زنگ زدم که نمیام. گفتن دیرتر میایم دانشگاه دنبالت

حالا از صب که دانشگاه بودم. پریودم که شده بودم. با همون قیافه و لباسا بچه ها اومدن دنبالم و رفتیم

برگشتنی دیگه دلم هم باز درد میکرد. اومدم خونه فقط خوابیدم و صب ساعت 7 که پاشدم صبونه خوردم و 9 دانشگاه دوباره شروع کردیم به انجام محاسبات. نان استاپ تا ساعت 1:30 طول کشید.

از اونور رفتم میتینگ پیش استاد خودم ساعت 2

دوباره برگشتم سریع به کوچولو غذا خوردم. چون که از صب لیترالی هیچی نخورده بودم. باز ساعت 3 دویدم  لب با استاده میتینگ. کلی به ریش ما خندید بابت اشتباهاتی که داشتیم. بعد از حدودا یک ساعت برکشتیم با تی ای دیگر رفتیم آخرین محاسبات رو هم انجام دادیم و دیگه اومدم خونه. سر راه رفتم ماست و نون و پیاز گرفتم و اومدم خونه یه غذایی خوردم بخوابم. اما خوابم نبرد. کمی با خواهر حرف زدم و شروع کردم به دیدن فارست گامپ. یکمیش هم موند الان نگاه کردم تموم شد. قشنگ بود

دیشب اومدنی خونه سر راه رفتم بیکری جدیده باز پیزکیک بخرم که دیدم اون پسره هم آفیسیمون اومد و بهم تخفیفشو داد و دیگه منم شل کردم تحویلش گرفتم. یه تیرامیسو هم خریدم که چنگ خاصی به دلم نزد. همین دیگه

بچه ها گفتن شب بیا بریم بار منم اصلا حوصله این جاها رو ندارم. اصلا. دیگه خدا رو شکر هی اصرار نکردن

امشب قراره یکی دیگه از بچه ها رو ببینم

این پسر هم باز سفرشو عقب انداخت. گفت هفته دیگه میاد. نمیدونم دقیقا کدوم هفته میشه

ولی دیگه همینه

خلاصه

امروز یکمی لباسای زمستونیمو بشورم

اگه بتونم برم سفورا و این ژل ابروی مزخرف رو عوض کنم هم خوب میشه

باید باید باید ریکوردینگ دیروز رو پیاده کنم حتما

اصلا اولین کارم قبل از ناهار خوردن همین خواهد بود

دلم دوچرخه سواری میخواد 😕

 

  • ۱ نظر
  • ۳۰ سپتامبر ۲۳ ، ۱۲:۰۰

۱۳۹۹

| جمعه, ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۷:۲۳ ق.ظ

فقط جریان پرفشار پریود میتونه هفت صب طوری یه ضرب از خواب بیدارم کنه که پاشم وایسم و همون لحظه هم نتونم برم دسشویی، پس برم صبونه رو بار بذارم و بعدش برم دست و رومو بشورم :|

  • ۱ نظر
  • ۲۹ سپتامبر ۲۳ ، ۰۷:۲۳

۱۳۹۸ بازم مامان

| پنجشنبه, ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۲:۰۱ ب.ظ

سر صبحی با مامانت حرف بزنی و بگه امشب عروسی داداشته و دعوتم نکردن

در حالی که اونا ده سال پیش عروسی کردن

هی تو رو به اسم خواهرت صدا کنه و تو بپرسی اسمم چیه باز اسم خواهرتو بگه

بگی اسم دختر کوچیکت چیه؟ و اسم بچه خواهرتو بگه

آخرش با هزار مکافات اسمتو صدا کنه

نیم ساعت بعدش بیای آفیس بشینی و وانمود کنی همه چی خوبه و شروع کنی به ریسرچ؟

داشتم فک میکردم اینا رو برای استادم تعریف کنم؟ و اشکم اومد

منم آدمم خب...

  • ۷ نظر
  • ۲۸ سپتامبر ۲۳ ، ۱۲:۰۱

1397 دندون

| چهارشنبه, ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۱:۰۰ ب.ظ

اینهمه هزینه کردم این همه عذاب به جون خریدم هر کی میبیندم میگه ما تا حالا اصن متوجه نشده بودیم که دندونات ایرادی داشته باشه :| 

  • ۲ نظر
  • ۲۷ سپتامبر ۲۳ ، ۱۳:۰۰

1396 غرغرو

| سه شنبه, ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۰:۵۲ ب.ظ

حوصله ندارم

بی حوصله ترینم

و کلی کار دارم

و کانم گشاده

شت تو همه چی

این کش هم بستم به دندونام

با اون الاینر 

نمیتونم با دل خوش چیزی بخورم

شت شت شت

تازه یه هفته شده

دکتر امروز گفت فقط بیست هفته مونده

دستشو از دهنم در آوردم گفتم چجوری حساب کردی که شد بیست هفته؟

۳۱ تری دادی بهم هر کدومشم دو هفته باید بمونه. اونوقت میشه ۶۱ هفته

گفت راس میگی خواستم بهت انگیزه بدم

گفتم نده 

میشه یک سال و سه ماه

یعنی تقریبا دسامبر سال بعد ۲۰۲۴ تموم میشه

و تازه اون موقع باید ریتینر رو شروع کنم

خدااااا

کاش راحت و خوب پیش بره

من دیگه به احساساتم توجهی نمیکنم چون میدونم خیلی خل و چل و احمقم

مثلا این که الان دلم برای این پسر تنگ شده و این قدر به فکرشم

کاش ایرانی بود یا بیشتر میشناختمش

الان اصلا نمیدونم هدفش از ارتباط با من چیه و اصن سبک رابطه و زندگیش چجوریه

اصلنم قابل حدس زدن نیس

و اصن نمیدونم چی میشه و چجوری پیش میره

کاش میدونستم چه مدلیه

کلی فیسبوکشو استاک کردم و کلی عکساشو شخم زدم

هیچ چیز مشکوکی پیدا نکردم

از سال ۲۰۰۸ اینا عکس داشت تا الان

چه میدونم این مغز من چقدر ظرفیت داره مگه هر بار درگیر یکی میشه

الانم این

اونوقت میگم ریسرچ چرا گیره

باید پریودم بشم خدااااا

صب زود میرم افیس درس بخونم

فردا هشت ساعت کار میکنم خدا کمک

کاش این ماه پریود بدون درد داشته باشم کارام مختل نشه 

خدایا کمک هلپ النجاة...

  • ۰ نظر
  • ۲۶ سپتامبر ۲۳ ، ۲۲:۵۲

1395 ویکند و غیره

| يكشنبه, ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۱:۳۹ ب.ظ

این همه غذای خوشمزه در جهان وجود داره و من نمیدونم چرا همیشه نمیدونم چی بپزم

دیروز تصمیم داشتم طبق همه ویکندا ماهی بخورم. یهو ظهری به سرم زد که باقالی پلو با ماهیش کنم

ولی باقالی خشکا دیر میپزید و من با این دندونام نمیتونم چیز سفت بخورم. به هر حال باقالیا رو جدا پختم و شفته شد اما گذاشتم کنج غذام. رفع هوس. 

کلی برنج اضافی اومد گفتم یا با مرغ یا گوشت بپزم

در نتیجه امروز صب پاشدم و قد دو وعده مرغ زعفرونی فرد اعلا بار گذاشتم و عدسی برای شام و صبحانه

دیروز نین بهم میگفت غذاهات رو پروتئینی تر کن که سیر بمونی

تصمیم گرفتم عدسی بذارم که هم گزینه خوبی برای صبحام باشه هم شبا که میام خونه شام داشته باشم

این از غذای دو و چند روز آینده

سه شنبه میتینگ دارم و باید برم دندونپزشکی

از اونطرف کار آن کمپسم هم شروع شده و هفته بعدی تی ایم هم شروع میشه. قشنگ سرم شلوغتر از قبل شده

دیشب از ساعت 6 تا 1:30 شب سر کار آف کمپسم بودم. یعنی پک و پاره برگشتم خونه. همش سر پا. واقعا از پا افتادم دیشب

ساعت 4 ناهار خورده بودم و دیگه هیچی نخوردم تا امروز صب که صبونه رو مفصل خوردم. جالبه گرسنم هم نبودم و فقط برای اینکه نمیرم صبونه خوردم!

دیگه چی؟ جمعه هم با میم و عین رفتیم سینما و اوپنهایمر رو دیدیم. گفتم؟ نه نگفتم. فیلمش خیلی طولانی بود و با اینکه صندلیاش از این مبلیا بود ولی من کمردرد گرفتم. 

در کل بد نبود ولی شاهکار قرن هم نبود همچین

من چون هیچ اطلاعات تاریخی ای نداشتم یکم برام بورینگ هم بود

دیگه چی؟ همون پنجشنبه که گفتم دیگه این پسر رو ول میکنم دلم نیومد و شبش بهش مسج زدم که چه خبر و اینا و خیلییییی دیر جوابمو داد که پارتی بودم دارم میرم خونه. منم خواب بودم. جمعه صب پیامشو سین کردم اما جواب ندادم. بعد تو راه دانشگاه گفتم دختر اینقدر کله خر نباش. آدم باش. بهش صب بخیر گفتم و این چیزا. بازم دیر اما جواب داد که خبر خوش دارم و کارم اوکی شد و اول دوم اکتبر برمیگردم. دیگه یکمی ذوق کردم براش و باز قرار گذاشتیم با هم بریم کلی چیز خوشمزه بخوریم. رابطه ما بر پایه خوردن استواره :)))) همش فقط وعده وعید خوراکی میدیم به هم. من قرمه سبزی و اونم غذاهای کشور خودش :))))

خلاصه. شبش تو سینما که بودم بهم مسج داد که آی میس یو و این حرفا. گوگولی شد باز.

دیگه دیروز ظهر باز من بهش مسج دادم. یه کوچولو. ولی قشنگ معلومه اهل مسج و این چیزا نیست اصلا. قشنگ پیر و خستس :)))

دیروز از صب کلی تلفنی حرف زدم و هیچ کار مفیدی نکردم. امروز اما کلی اتاقمو تمیز کردم و گردگیری کردم. نمیدونم این همه خاک از کجا میاد واقعا!

الان بتونم قبل رفتن سر کارم بشینم ویس میتینگمو پیاده کنم خیلی هنرنمایی خاصی کردم. بعدش بدونم فردا چه کاری باید انجام بدم

باید ذهنمو کمی جمع کنم. پخش و پلاس ذهن بیچاره من

  • ۲ نظر
  • ۲۴ سپتامبر ۲۳ ، ۱۳:۳۹

1394 روز چهارمش

| پنجشنبه, ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۵:۰۳ ب.ظ

خب الان یکم راحت تره ولی در کل زندگی سخته

دیگه نمیتونم راحت هر وقت دلم خواست هر چیزی رو بخورم

هی باید مسواک بزنم پس در نتیجه تصمیم میگیرم نخورم یا وعده های اصلی رو مفصل تر بخورم

نمیدونم خوبه یا بد اما امیدوارم وزن کم نکنم

امروز جیم نرفتم تا یکم کار کنم برای فردا

فردا بعد از دانشگاه میرم

از این پسر هم دو روزه که خبر ندارم

گفتم دیگه چقدر من هی مسج بدم

سه شنبه صبح دانشگاه رفتنی بهش مسج دادم و دیگه هیچ خبری ازش ندارم تا الان

نمیدونم دیگه زورکی که نمیشه که

اونم اونجا رفته خونه پیش فک و فامیلاش حالا معلوم نیس کی بیاد

پس در نتیجه لیو یور لایف

از ته دلم امیدوارم که دندونام نتیجه خوبی در پی داشته باشه و همه چیز راحت و خوب و خوش پیش بره

امروز برگشتنی رفتم اون بیکریه و یه باگت قهوه و یه اسلایس کیک موکا خریدم

خیلی گرون بود لعنتی

ولی باید همه کیکهاش رو امتحان کنم

چیزکیکهاش هم فوق العاده بود

نون رو خوردم با چای و کیک رو گذاشتم دیرتر کمی امتحان کنم و بعدش صبونه فردا با چایم بخورم

  • ۱ نظر
  • ۲۱ سپتامبر ۲۳ ، ۱۷:۰۳

1393 روز سوم الاینر

| چهارشنبه, ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۲:۲۲ ب.ظ

امروز خیلی بهتره دندونام

هنوز فشار و درد حین جویدن هست

اما از اون حالت عجیب شی خارجی در دهان داره در میاد

فقط این که باید موقع غذا خوردن درش آورد و بعدش یه طوریه که مسواک نزنم چندشم میشه بده

امروز موقع شستن از دستم افتاد تو کاسه دستشویی :|||| خیلی چندشه اما با مایع دستشویی و خمیردندون اینا دوباره شستمش و کردم توی دهنم

باید موقع شستن خیلی محکم بگیرمش

امیدوارم که این مدت راحت و سریع بگذره و من از شر اینا خلاص بشم به راحتی و دندونام قشنگ بشه

فرض میکنیم این مدت خونه تکی دارم

یا ماشین خریدم ماهانه پول بیمه ماشینمه

والا!

  • ۰ نظر
  • ۲۰ سپتامبر ۲۳ ، ۱۴:۲۲

1392 ایت هرتس

| سه شنبه, ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۲:۰۳ ب.ظ

روز دوم

این هرتس عه لات

دندونام تحت فشاره و غذا خوردن برام سخته

صبحانه سعی کردم تا جایی که میشه چیز میز بخورم که دیگه لازم نشه چیزی بجوم

چه کاری بود کردم :(

حالا ناهار دانشگاهم ببینم چی میشه حال و روزم

ایت هرتس :(

 

  • ۰ نظر
  • ۱۹ سپتامبر ۲۳ ، ۱۲:۰۳

1391 اینویزلاین

| دوشنبه, ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۲:۵۴ ب.ظ

رفتم اینویزلاینامو گرفتم

در واقع اولین تری هاش رو

و گذاشتن و برداشتنش هم تمرین کردم و یاد گرفتم

در واقع به اون سختی که توی ویدیوهاش میگفتن اصلا نبود

ناهارمو خورده بودم به خیال این که هیچی نمیتونم بخورم تا شب دیگه

اما وقتی برگشتم یه شیرموز پروتئینی زدم بر بدن تا گشنم نشه و الان هم تو راه دانشگاهم

ساعت سه بعد از ظهره و من تازه دارم میرم یونی

اگه خونه میموندم همش باید یا چیز میخوردم یا دندونامو انگول میکردم

پس برم افیس حداقل دو کلمه درس بخونم و مقاله بنویسم

فعلا همین تا بعدا

اپدیت ساعت هفت و بیست دیقه عصر: دهنم داره آسفالت میشه 

چطور یک سال تحملش کنم اینو

اومدم پیتزا بخرم تا به این بهانه یکمی درشون بیارم :(

  • ۰ نظر
  • ۱۸ سپتامبر ۲۳ ، ۱۴:۵۴