آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۸ مطلب در اکتبر ۲۰۱۹ ثبت شده است

802

| شنبه, ۱۲ اکتبر ۲۰۱۹، ۰۱:۵۵ ب.ظ

سنبل‌الطیب مزه جوراب نَشُسته میدهد indecision

801

| جمعه, ۱۱ اکتبر ۲۰۱۹، ۰۳:۳۱ ب.ظ

از دیشب تا حالا شیش قسمت از سریالمو دیدم و خب حالا قبل از خواب مثل یه امریکایی اصیل تختمو مرتب کردم، همه کرمهامو مالیدم وبا موهایی براشینگ شده اومدم زیر پتو.

فقط عادت دارم که یه شووری مث جک* هم کنارم باشه. کو پس؟

 

 

* جک شخصیت مرد داستانه که واقعا از اولین اپیزودها چشممو گرفته. یه مرد اصیل و واقعی.

 

_موهام خیلی خوب شده. بزنم به تخته؟ چی میشد همیشه همینجور خانوم میموندی جانم؟

800

| پنجشنبه, ۱۰ اکتبر ۲۰۱۹، ۰۲:۳۴ ب.ظ

صب گوشیمو روی ۷:۳۰ گذاشته بودم

بعد از خاموش کردن آلارم خوابیدم

داشتم خواب میدیدم که غلتیدم اون طرف و با خودم گفتم امروز تا هر چقدر که بشه میخوابم

بعد ساعتو نگاه کردم دیدم ۸:۱۵ و همزمان یادم افتاد که ناشتا موندم واسه آزمایش

دیگه به زور پاشدم. واقعا به خاطر گرسنگی ای که دیشبش کشیده بودم نبود میخوابیدم. اما پاشدم و با بابا رفتیم آزمایشگاه

قسمت خوبش این بود که یه قرون هم ندادم و همش با بیمه حساب شد.

تازه خانومه بهم یه رنگارنگ هم جایزه داد ^_^

دیگه اومدم خونه و با اینکه گرسنم نبود یه املت با چایی خوردم و دو اپیزود از سریالمو دیدم.

سعی کردم شبکه های مستند رو بیارم که نشد

ناهارو زودی خوردیم

بعد از ناهار یه کوچولو رادیو انگلیسی زبان گوش کردم و دو ساعتی خوابیدم تا ۵:۳۰

بعدش چایی عصرمو خوردم

نشستم به انجام یه پروژه کوفتی که هی جواب نمیده

شب هم که غذا نداشتیم طبق معمول. منم دوتا بادمجون سرخ کردم با سیب زمینی و پیاز. خوشمزه بود اما کلی روغن داشت

این تبخال لعنتی ذله م کرده. واقعا میخوام با دندونم بکنمش. یا با ناخونام... بدجور میخاره و میسوزه. خوب شو لعنتی

فعلا بوی روغن میدم

نمیتونم کاری کنم

باز توی سیکل معیوبم افتادم. امیدوارم جمع کنم خودمو زودتر

این کتابه هم دیگه دست و دلم نمیره بهش. خیلی یهو داستانش عوض شد

امروز هوا واقعا ملو و خوابی بود. که منم حق مطلب رو براش ادا کردمwink

799

| چهارشنبه, ۹ اکتبر ۲۰۱۹، ۱۰:۳۶ ق.ظ

جمعه یکی از دوستام اومد پیشم

روز شنبه صبح تا عصر بردم گردوندمش

یکشنبه هم به حول و قوه الهی رفت خونشون

این از این

دوشنبه دفاع دوستم بود. یکی از بچه های سال پایینی

اما چون قول داده بودم دیگه پاشدم رفتم دفاعش. در واقع پاره شدم و به گه خوردن افتادم از این حرکت مذموم و نسنجیده خودم که آدم احمق باید باشه تا همچین کاری کنه و مطمئنم که اگه من بودم هیشکی همچین کاری به خاطرم نمیکرد.

حالا بگذریم. رفتم...

یه کادوی قشنگ ۴۵ تومنی هم بهش دادم. در واقع واسه دفاع اون من حدود ۱۵۰ تومن خرج کردم. رفت و برگشت و خوراک و کادو :|

میدونم احمقم. چون دوست صمیمیم هم نبود :|

روز جمعه شب واو زنگ زد بهم و یه کمی از در و دیوار و همه چی حرف زدیم. خولاصه خوب بود.

سه شنبه که دیروز باشه بعد ظهر رفتم کتاب بخرم که اونی که میخواستم ۱۰۰ تومن بود. بیخیالش شدم. مگر پی دی اف چه کم از لاله قرمز دارد؟‌:|

عصری هم با بچه ها رفتیم کافه. دو ساعتی نشستیم و اومدم خونه.

یادم باشه به مامان دیگه از جزییات کارام چیزی نگم

سرویسم کرد. 

از گزارش کافه که دیشب پخش کردن تو تی وی بگیر برو تا به بقیه چیزا.

فقط استرس

فقط نگرانی

فقط موج منفی میفرسته برای کارام و فعالیتام

یه تبخال شخمی هم دراوردم که نگو و نپرس :|

ال برگشته به وطن و میخواستم برم ببینمش که با این وضعیتم فعلا صبر کردم تا بهتر بشم.

دلم میخواست برم خببببب :((((

دیگه فعلا همین

فردا صب میرم آزمایش خونی (به قول جوجه) و از الان گرسنمه :|

چیه این ناشتا آخه :|

عنوان پست رو باید میذاشتم :|

 

یادم رفت بگم. امروز فعالیتم در بو.ر.س رو هم شروع کردم. با اولین خرید ۱۷۰ هزار تومن!

To me :|

| سه شنبه, ۸ اکتبر ۲۰۱۹، ۰۲:۴۱ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۸ اکتبر ۱۹ ، ۰۲:۴۱

797

| يكشنبه, ۶ اکتبر ۲۰۱۹، ۱۰:۵۴ ق.ظ

آقو، دوستم اومد خونمون

جمعه اومد از شهر دانشگاهی و امروز ظهرم رفت

دیروز بردمش دو تا جای دیدنی شهر فسقلمونو نشونش دادم.

دیگه از پا درومدیم

از اینکه ماشین نداشتم و اونطوری پیاده کشون کشون بردمش یه کم خجلت زده شدم

اما خیلی تعارفی بود. پدرمو دراورد

خلاصه که خوش گذشت. تجربه جالبی بود!

دیگه اینکه... جمعه واو زنگ زد بهم. تو واتسپ

داشتیم با دوستم راجع بهش حرف میزدیم که زنگ زد

یه یه ربعی با هم حرف زدیم. 

میخواست چک کنه که زبان میخونم یا نه

خولاصههههه که اینجوریا smiley

...

فعلا همینا. تا بعدا

796

| پنجشنبه, ۳ اکتبر ۲۰۱۹، ۱۱:۳۴ ق.ظ

همین الان از بیرون میام

دوستم قراره بیاد خونمون و من رفتم خرید

۴۴ تومن توی فروشگاه وسایل صبونه و مایع لباسشویی خریدم

۲۲ تومن یه مسواک معمولی معمولی

و ۶۸ تومن جا پنیری و جا کره ای برای صبونه به همراه جا مربایی :|

یعنی در عرض کمتر از یه ساعت من بالغ بر ۱۳۵ تومن خرج کردم

بالغ چون نوک مداد و روزنامه هم خریدم :|

اصلا بالغ بر ۱۴۰ تومن 

اُفففففففففف

795

| سه شنبه, ۱ اکتبر ۲۰۱۹، ۰۵:۳۶ ق.ظ

دیشب خواب دیدم یکی از وبلاگنویسا شماره دفتر کارشو گذاشته تو وبش

منم سریع بدون لحظه ای درنگ با تلفن خونه زنگ زدم باهاش حرف زدم :|

اسمم اولش پرسید گفتم بهش

اما سنمو نگفتم

زودم قطع کردیم

هر چی هم بعدش تلاش کردم نتونستم دوباره بگیرمش