آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۳۹ مطلب در آوریل ۲۰۱۹ ثبت شده است

673

| يكشنبه, ۲۸ آوریل ۲۰۱۹، ۰۲:۲۳ ب.ظ

خب، امروز رفتم نمایشگاه کتاب 

با اون دو تا بن کتابی که گرفته بودم کلی ذوق داشتم

اما عجله ای رفتم و فقط رفتم سراغ کتابایی که از قبل لیستشو نوشته بودم

اینا رو هم باید زود بخونم تموم کنم

واقعا ۱۴ تا دونه کتاب گرفتم با ارزش سیصد هزار تومان وجه رایج مملکت.

خیلی عجیبه

آدم باورش نمیشه

یه هزار و پونصد تومنی از ته بنم موند اما کاریش نکردم

اول رفتم نشر مثلث دو تا کتاب منصور ضابطیان که نخونده بودم رو گرفتم

این آدم تنها نویسنده ایه که هر کتابی ازش بیاد بدون تامل میخرم

چون هر چی تا حالا ازش خوندم فقط لذت بردم

اما مثلا سمفونی مردگانو خریدم که اگه از سبکش خوشم بیاد سال بلوا رو بعدا بخرم

باید اول با نویسنده ارتباط بگیرم

واسه همین از نویسنده های خارجی معمولا دوس دارم یه کتاب کوچیک بخونم تا بعد برم سراغ کتابای قطورترشون

وای جز از کل ۷۵ 

تومن بود. نخریدمش

کلی قطر داشت

گفتم از کتابخونه ای جایی بگیرم اگه خوشم اومد بخرمش خب

 دیگه اینکه من از کتابفروشی ای که همیشه خرید میکنم خیلی بیشتر لذت میبرم

شهر کتابم همینطور

این جور جاها رو بیشتر دوس دارم تا نمایشگاه که باید سریع اسم کتاب بدی و بخری بیای بیرون

با این حال من امروز دو و نیم رفتم، هشت شب برگشتم

کلی بالا و پایین رفتم 

خیلی از کتابا رو نخریدم

بنم تموم شد دیگه

هر وقت خواستم میرم کتابفروشی خودم یا شهر کتاب بابا

تازه کتاب زبانم میخواستم که نتونستم برم نشر جنگل

هم دور بود و هم بنم تموم شده بود

البته پول داشتم

ولی خب جنگل شهر خودمونم میتونم برم 

والا چه کاریه

بیشتر کتابای داستان فارسی خریدم

یه کتاب برای زن داداش و یکی برای برادر خریدم

میخوام هدیه تولد بدم بهشون

دو تا کتابم واسه خواهرم خریدم

یه کتاب واسه جوجه

ترجمه خواندنی قرآن خوشگل واسه خودم خریدم

انشالله ماه رمضون ختمش میکنم

دیگه. بیشتر کتابام مال نشر چشمه بود

میخواستم کتابای شعر نو و منظومه های قدیمی مث مولوی و نظامی اینا هم بخرم. قصد فرهنگ معین برای بابا رو هم داشتم. اما خب لازمه بگم که بن تمام شد؟

خیلی هم زود تمام شد!

در کل خوب بود

ولی خب من چرخ زدن لای قفسه های کتاب توی سکوت رو بیشتر میپسندم. البته با یه جیب پر پول!

672

| پنجشنبه, ۲۵ آوریل ۲۰۱۹، ۰۳:۳۵ ب.ظ

آقا امروز استاد ساعت ۹ بهم پیام داده بود

من از ساعت ۶ که آن نشده بودم

تا آن شدم و پیامشو دیدم ۱۲ شب بود. دیگه همون موقع جوابشو دادم

وای که چقدر باکلاسم من

لامصب شیش ساعت آنلاین نشدی تو؟

اصلا تو اعتیاد ه شبکه های مجازی نداری؟

آخه کی هستی تو دختر؟

خخخخخ

بعد از ظهر کلیشو خواب بودم

بعد پاشدم رفتم چایی خوردم

نماز خوندم

رفتم بیرون واسه جوجه خمیربازی خریدم

بعدشم که تا اومدم خونه با ال کلی ویدیو کال کردیم

بعد رفتم واسه شام و دسر بعد از شام

برادر اینها شام اینجا بودن

دیگه نشستیم حرف و بحث

شد ۱۲ شب

خیلی شاخم من

کمرم داره پاره میشه :|

| پنجشنبه, ۲۵ آوریل ۲۰۱۹، ۰۶:۲۹ ق.ظ

دیشبم نزدیکای سه خوابیدم

صبح هفت و نیم پاشدم

بعد از صرف صبونه حاضر شدم رفتیم بیمارستان واسه کارگاه

بعد از اونجا حدود یازده رفتم پیش مامان

یه کمی خرید پرید کردم

موز و هویج و فلفل دلمه و سس و ماکارونی و شیر خریدم

کلا کدبانوگریم زده بود بالا یهویی

نفری یه موز با مامان خوردیم و اومدم خونه

سریع پان درست کردم

لابلاش گردو و شکلات و موز پاچیدم

اما تهش که انگشتامو لیسیدم دیدم شکرش کمه :|

امیدوارم با سس شکلات برادر اینا درست بشه شیرینیش

بعد از اون کم کم مواد سالاد ماکارونی رو آماده کردم

فک نمیکردم اینهمه انرژی ازم ببره

دلمه ها رو خورد کردم

ذرت و نخود رو گذاشتم یخش وا شه

خیارشور خورد کردم

دیگه چی؟ گوجه و کاهو شستم

ناهار خوردیم نخود و ذرت و مرغ و ماکارونی رو گذاشتم بپزه

بعد دیگه آبکش و هم زدن اینا کلی وقت گرفت

بعد نشستم آها قارچ

اونم   خورد کردم تفت دادم

بعد نشستم مرغ ریش کردم

 وای چقدر کار کردم!

اوووف الان واقعا خسته ام

هنوز نماز نخوندم

تازه لاک پاک کردم

وضو گرفتم

صورتم مث کویر لوت شده

الانم افتادم رو تخت

اگه خوابم نبره پا میشم  نماز میخونم

اها هویجم خورد کردم :|

شانس آوردیم اتفاق ناگواری واسم نیفتاد

حالا مامان میگگفت بیا مرغاتو خورد کن

مگه  حالی داشتم؟

  خیلی خستم

خیارشورشم کم بود

670

| چهارشنبه, ۲۴ آوریل ۲۰۱۹، ۰۱:۵۹ ب.ظ

من عاشق عسل

گردو

موز

خرما

ازین شیرینی کنجدی عسلیا

انار

گیلاس و آلبالو

آلوچه

توت فرنگی

و از اینجور خوراکیام

امروز گردو و خرما و کنجدی عسلی دارچینی تو رژیم غذاییم بود



669

| چهارشنبه, ۲۴ آوریل ۲۰۱۹، ۱۲:۰۵ ب.ظ

دیشب ساعت ۳ خوابیدم و صب یه کم قبل از ۷ پاشدم

رفتم نون خریدم :)

۸ با میم باشگاه رفتیم تا بن کتاب بگیریم

عملا رفتن من بی مورد بود

اما خواستم هم یه هوایی به کلم بزنم

و هم دیگه اون بنده خدا تنها نره. چون کار من بود

خلاصه تا ۹ کارمون تموم شده بود

من از همون جا پیاده رفتم

کلی پیاده رفتم

عملا تا ساعت ۱۲ اینا پیاده روی کردم

باورم نمیشه سه ساعت راه رفتم امروز

کلی مغازه ها رو دیدم

لباس بلوز و دامن میخواستم که خیلی چیز به درد بخوری ندیدم

همون تک و توک هم اینقدر گرون بود که ادم وحشت میکرد

واقعا وحشتناک بود

خیلی مغازه دیدم

دیگه آحراش تهوع بهم دست داده بود

اومدم خونه

قبل از ۱ بود

دیگه ناهار رو خوردم و سه ساعت خوابیدم تا ریفرش بشم یکمی

یه لاک پاک کن خریدم که چنگی به دل نمیزنه

یعنی سریع لاک رو پاک نمیکنه

تصمیم گرفتم هی لاک بزنم

از اینا که پد لاک پاک کنن خوشم نمیاد

کثیف بازی دارن

دیگه حالا این دفعه ازین مایعا خریدم

لاگ بنفش و سبز خوشگل و آبی قشنگ میخوام

میخرم حتما 

دیگه اینکه

هیچی

امروزم هم به بطالت گذشت

فردا استاد باشگاه کلاس داره قراره بریم محل کارش

بازم صبح زود

ببینیم فردا چجور میگذره


668

| سه شنبه, ۲۳ آوریل ۲۰۱۹، ۰۸:۱۷ ق.ظ

آخ جانم

بن کتابم ریخته شد به کارت ملیم و من خیلی خوشحالم

فردام میرم بن دوستم رو باهاش میگیریم و من شنبه میرم برای نمایشگاه ایشالا

هی هی هی ها ها ها هوو هووو هوووو

سه شنبه ها با موری

| دوشنبه, ۲۲ آوریل ۲۰۱۹، ۰۳:۲۸ ب.ظ

کتاب فوق العاده ای بود

خیلی دوسش داشتم

دلم میخواس بازم ادامه داشت

666

| دوشنبه, ۲۲ آوریل ۲۰۱۹، ۱۲:۳۹ ب.ظ

کار کردن با گوشی مامان گوشت تنم رو آب میکنه

665

| يكشنبه, ۲۱ آوریل ۲۰۱۹، ۰۱:۰۸ ب.ظ

دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست :((((

آگهی برگزاری کارگاهی که قرار بود بذارم دانشگاه رو دیدم‌‌ :(

664

| شنبه, ۲۰ آوریل ۲۰۱۹، ۰۴:۲۴ ب.ظ

#Feeling_deeply_alone