آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۵ مطلب با موضوع «ماجراهای من و کراشم ^_^» ثبت شده است

1410

| پنجشنبه, ۱۹ اکتبر ۲۰۲۳، ۰۵:۵۶ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۹ اکتبر ۲۳ ، ۱۷:۵۶

۱۳۴۴ آپدیت پست قبلی

| جمعه, ۱۴ جولای ۲۰۲۳، ۰۴:۴۴ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۴ جولای ۲۳ ، ۱۶:۴۴

1343 دیت؟

| پنجشنبه, ۱۳ جولای ۲۰۲۳، ۰۱:۴۵ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۳ جولای ۲۳ ، ۰۱:۴۵

1320 وات ایز هپنینگ هی یر؟

| پنجشنبه, ۳۰ مارس ۲۰۲۳، ۱۰:۱۳ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۳۰ مارس ۲۳ ، ۲۲:۱۳

707

| سه شنبه, ۲۸ می ۲۰۱۹، ۰۶:۱۰ ب.ظ

هر چی گشتم چشم بندمو پیدا نکردم

حالا صب چیکار کنم!

نه زیر تخت نه روی تخت نه هیچ جای دیگه

اومدم پرده رو کنار بدم دیدم لامپ تیر برق مستقیم توی عنبیه منه

هیچی، پاشدم کشیدمش

انشالله کهنه روییا هم فردا نمیان :|



امروز صب با صدای لرزش پنجره از صدای موتور کامیون زیر پنجره اتاقم پاشدم و با صدای پرتاب سنگهای خرد شده ازجا برخاستم

مصداق بارز گت آپ و ویک آپ:|

چون بستن پنجره هیچ تاثیر مثبتی نداد یه دور دسشویی هم رفتم و اومدم برم زیر پتو دیدم پام خیسه

بله! قطرات جیش بود!

دوباره تر تر رفتم دسشویی و پامو توی روشویی بردم بالا و شستم باز اومدم اتاقم

بعد از چرخیدن فراوون و پیدا نکردن پوزیشن مطلوب و پوشیدن چشم بند و یک ساعت تلاش نافرجام به خواب رفتم تا ساعت دوازده و نیم با زنگ در باز بیدار شدم

البته بینش هم کهنه روویی بود ها

خلاصه اعتنا نکردم تا رفت و یهو یادم اومد امروز بسته داشتم

گوشی رو روشن کردم و شماره یارو افتاد و زنگ زدم و با کلی ناز برگشت و بسته رو آورد

یه چیز خیلی کوچولو واسه کراشم سفارش داده بودم که برای خالی نبودن عریضه یه دستبند طلای کوچیکم واسه خودم گرفتم به قیمت شصت تومن!

خیلی ریزه، تو مایه های نوزادی. نمیدونم شایدم تولد سین بدم بهش

هنوز تصمیم نگرفتم

البته اون که ارزش قایل نمیشه واسه آدم نهایت پنجاه تومن برم یه بلوز واسش بگیرم، عین خودش. اما زورم میاد برم بگردم دنبال چیزی

خلاصه اینکه

نمیدونم اون چیز کوچولو که واسه کراشم گرفتمو حالا خوشش بیاد یا نه

ولی یادمه یبار یه همچون چیزی دستم دیده بود وخیلی دوست داشت

منم یه چیز بامزه تر واسش خریدم

خب دوسش دارم دیگه

البته کاش اونم دوسم داشته باشه

 وای فیلم شبکه دو خیلی مزخرف و خالی بندیه ولی با این حال نگاه میکنم

دیگه چی میخواستم بگم؟ چیزی یادم نمیاد فعلا!