آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

707

| سه شنبه, ۲۸ می ۲۰۱۹، ۰۶:۱۰ ب.ظ

هر چی گشتم چشم بندمو پیدا نکردم

حالا صب چیکار کنم!

نه زیر تخت نه روی تخت نه هیچ جای دیگه

اومدم پرده رو کنار بدم دیدم لامپ تیر برق مستقیم توی عنبیه منه

هیچی، پاشدم کشیدمش

انشالله کهنه روییا هم فردا نمیان :|



امروز صب با صدای لرزش پنجره از صدای موتور کامیون زیر پنجره اتاقم پاشدم و با صدای پرتاب سنگهای خرد شده ازجا برخاستم

مصداق بارز گت آپ و ویک آپ:|

چون بستن پنجره هیچ تاثیر مثبتی نداد یه دور دسشویی هم رفتم و اومدم برم زیر پتو دیدم پام خیسه

بله! قطرات جیش بود!

دوباره تر تر رفتم دسشویی و پامو توی روشویی بردم بالا و شستم باز اومدم اتاقم

بعد از چرخیدن فراوون و پیدا نکردن پوزیشن مطلوب و پوشیدن چشم بند و یک ساعت تلاش نافرجام به خواب رفتم تا ساعت دوازده و نیم با زنگ در باز بیدار شدم

البته بینش هم کهنه روویی بود ها

خلاصه اعتنا نکردم تا رفت و یهو یادم اومد امروز بسته داشتم

گوشی رو روشن کردم و شماره یارو افتاد و زنگ زدم و با کلی ناز برگشت و بسته رو آورد

یه چیز خیلی کوچولو واسه کراشم سفارش داده بودم که برای خالی نبودن عریضه یه دستبند طلای کوچیکم واسه خودم گرفتم به قیمت شصت تومن!

خیلی ریزه، تو مایه های نوزادی. نمیدونم شایدم تولد سین بدم بهش

هنوز تصمیم نگرفتم

البته اون که ارزش قایل نمیشه واسه آدم نهایت پنجاه تومن برم یه بلوز واسش بگیرم، عین خودش. اما زورم میاد برم بگردم دنبال چیزی

خلاصه اینکه

نمیدونم اون چیز کوچولو که واسه کراشم گرفتمو حالا خوشش بیاد یا نه

ولی یادمه یبار یه همچون چیزی دستم دیده بود وخیلی دوست داشت

منم یه چیز بامزه تر واسش خریدم

خب دوسش دارم دیگه

البته کاش اونم دوسم داشته باشه

 وای فیلم شبکه دو خیلی مزخرف و خالی بندیه ولی با این حال نگاه میکنم

دیگه چی میخواستم بگم؟ چیزی یادم نمیاد فعلا!

این کراش من خیلی بدقلقه

اصلا نمیاد سر صحبت باز کنه

با اینکه هرکس ما رو میشناسه حس میکنه یه چیزایی بینمون هس

و این دو طرفه س

اما اون هی منتظرم میذاره

همش آن میشم و چک میکنم هست یا نیس و تقریبا تایم آن شدنمون یکیه

خب میتونه یه پیامی چیزی بده بهم که

اما نمیده

خیلی محافظه کاره

همیشه همینجور بود

تا همینجاشم منو زیادی به حریم خودش راه داده

من فقط نمیگما

ف هم میگفت

میگفت با تو یه جور دیگس!

  • ۱۹/۰۵/۲۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">