آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

262

| سه شنبه, ۱۰ می ۲۰۱۶، ۱۲:۳۵ ق.ظ
خب دیروز صب نزدیکای ده بود که بیدار شدم. یکمی ول چرخیدم و خودمو واسه کلاس بعدظهر آماده کردم و ظهر دعاهامو رو به پنجره خوندم و بعدش ناهار و بازم ول چرخیدن و ساعت سه آماده شدم واسه رفتن. تا رسیدم آموزشگاه کلی تحویلم گرفتن. همه پاشدن باهام دست دادن ^_^ خیلی خوبه همه اینقدر تحویلت بگیرن همیشه. بعدش یکمی حرف زدیم. بهم گفتن لاغر شدی گفتم آره دیگه بچه داری کردم. یهو همه ساکت شدن o.O فهمیدم تعجب کردن گفتم خواهرزادم، یهو همه قارت قارت زدن زیر خنده. یکی گفت آخه گفتم تا عید هیچی معلوم نبود. اون یکی گفت میخواستم ازت بپرسم چجوری آخه خالی خالی؟ خلاصه که کلی خندیدیم! بعدش قرعه کشی کرد همونجا که اسم من درومد. گفتم حاضرم که گفتن نه. بعد دوماه اومدی حالا درسم بدی. گفتم عیب نداره اما دوباره قرعه کشی کردن . اسم یکی دیگه درومد. خلاصه که بعدش رفتم واسه شرف الشمسم پرس و جو کردم. یجا گفت 200-250 تومن در میاد. حالا با منت میخواست 200 حساب کنه. دوجای دیگم رفتم که گفتن 100-150 درمیاد. خلاصه سر راهم یه کتابفروشی هم رفتم که نمیدونستم موقع نمایشگاه تخفیف داره. یکی از کتابایی که قبلا میخواستم رو گرفتم با بیست درصد تخفیف. کاش بازم میگرفتم که الان پشیمونم چرا نگرفتم :( بعدش اومدم سوار تاکسی شم که برادره رو دیدم و با هم اومدیم. تو ماشین سریع گوشیمو سایلنت کردم. با خان که کنتاکت بودیم اما خب شانسم ندارم. یهو همون وسط محبتش فوران میزد و زنگ میزد چی! برادر کرایه ماشینو جساب کرد و یه ده تومنیم انداخت تو کیف من! خلاصه که پیاده شدیم و اومدیم تا خونه. منم سر راهم چیپس خریدم. رسیدم خونه اول شام خوردم. یکم کتاب خوندم. نماز خوندم. خندوانه دیدم. و درنهایت یکم با خان صحبت کردیم و باز صحبتای بی نتیجه،میدونم که دارم گندشو در میارم...  و 1:30 خوابیدم...
  • ۱۶/۰۵/۱۰

نظرات  (۱)

من دیشب یک و نیم خوابیدم صبح خوابم برد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">